در دنیای معاصر اندیشکده ها و مراکز مطالعات استراتژیک به عنوان مغزهای متفکر حکومت ها، نقشی حیاتی در ثبات نظام های سیاسی دارند، این مراکز همواره به دنبال شناخت معادلات کلان دنیای معاصر، پیش بینی تحولات آینده و ارائه راهکارهای مختلف و کار آمد هستند که توسط استراتژیست ها صورت می پذیرد. هدف گذاری های کلان این اندیشکده ها نوعاً در قالب برنامه های ۲۵ ،۵۰ ، ۷۵ و ۱۰۰ ساله ارائه می شود.
استراتژیست های نظام سلطه تاکنون ده ها استراتژی علیه ما طراحی کرده اند که یکی از خطرناکترین آنها استراتژی آنفولانزای نیویورکی است، این استراتژی ششمین استراتژی از مجموعه راهبردهایی است که نظام سلطه علیه انقلاب مردم ایران مورد استفاده قرار داده است. این استراتژی از سال ۱۳۸۶ و پس از استفاده از عنوان محور شرارت برای ایران، عراق وکره شمالی، توسط نیکلاس برنز در کنگره مطرح گردید، عملکرد این استراتژی، مانند یک ویروس پنج لایه ای است که در ادامه به تشریح آن خواهیم پرداخت. البته قبل از آن تئوری های متعددی در راستای مقابله با نظام اسلامی طرح ریزی شده بود که همه آنها با عنایات خداوندی و ایستادگی رهبری و مردم بی اثر شده بود.
برای مثال پنج تئوری ناکارآمد پیشین عبارت اند از: استراتژی های چماق و هویج، پلیس خوب پلیس بد، مکانیسم ماشه، شک و بهت و بالاخره تئوری قورباغه پخته و غیره
پنج لایه راهبرد آنفولانزای نیویورکی عبارتند از:
۱- نفرت در بین مردم : نفرت مردم نسبت به قومیت هایی که در کنارشان هزاران سال زیسته اند، مانند قومیت های ترک، لر، عرب، گیلک و ... . بذر این نفرت به عنوان مثال به راحتی توسط لطیفه ها کاشته می شود.
۲- نفرت علیه مسئولین : که در آن مثلا با پرداختن به یک پرونده فساد مالی یک شخصیت سیاسی، به قدری یأس و نا امیدی در میان مردم ایجاد می شود که همگان به این باور برسند که تمام مسئولین کشور فاسق و فاجر اند!
۳- نفرت علیه اصل نظام و انقلاب : در این لایه تلاش بر این است که مردم به هر طریق ممکن نسبت به نظام بی اعتماد شوند. برخی از فیلسوفان لیبرال عرصه سیاست همچون جورج اورول در کتاب قلعه حیوانات، انقلاب ها را تلاشی بی حاصل جوامع و فرزند خوار معرفی می کنند که پس از مدتی باز کشورهای انقلابی به رویه سابق خود باز می گردن د. مانند قیاس مع الفارق کشورهای استثمارگری چون انگلیس، فرانسه و آمریکا با کشور استعمار زده ایران
۴- نفرت علیه ایرانی بودن : با ساختن فیلم هایی همچون "300" (تولید کمپانی صهیونیستی برادران وارنر) و یا فیلم "آرگو" به این موضوع پرداختند که ایرانیان مردمانی جنگ طلب و برهم زننده آرامش جهانی اند تا ایرانی از ایرانی بودن خویش احساس شرمندگی کند.
۵- نفرت علیه اسلام : نفرت علیه ایدئولوژی اساسی جمهوری اسلامی ایران که چند سالی است توسط غرب با جدیت در ایران و جهان دنبال می شود. به عنوان نمونه می توان به کاریکاتورهایی که در روزنامه های دانمارکی و نیویورکی از چهره پیامبر جلیل القدر اسلام (ص) به نمایش گذاشتند اشاره کرد . از موارد دیگر می توان به ساخت فیلمهای ضد اسلامی مانند فرار از فتنه، سنگسار ثریا و.. اشاره کرد.
از سوی دیگر ایجاد چهره هایی مانند جیش العدل، القائده، داعش، جبهه النصره، بوکوحرام و حمایت همه جانبه مالی و رسانه ای از جریان هایی مثل اسلام لندنی و ترویج رسم و رسوماتی مانند قمه زنی از این دست برنامه هایند. در ابتدای کار، نیکلاس برنز بودجه ای ۱۲۵ میلیون دلاری برای اجرای این استراتژی از کمیسیون خزانه داری کنگره آمریکا درخواست کرده بود که با موافت نمایندگان در اختیار وی و مراجع ذیربط قرار گرفت. بنابرین قبل از اینکه بخواهید یک پست تلگرامی را فوروارد کنید مراقب باشید که ناخواسته به نیروی رایگان دشمن برای تبدیل اجرای این استراتژی تبدیل نشوید و آگاهانه از این پست ها عبور کنید و این موضوع را به اطلاع سایرین برسانید.
استراتژیست های نظام سلطه تاکنون ده ها استراتژی علیه ما طراحی کرده اند که یکی از خطرناکترین آنها استراتژی آنفولانزای نیویورکی است، این استراتژی ششمین استراتژی از مجموعه راهبردهایی است که نظام سلطه علیه انقلاب مردم ایران مورد استفاده قرار داده است. این استراتژی از سال ۱۳۸۶ و پس از استفاده از عنوان محور شرارت برای ایران، عراق وکره شمالی، توسط نیکلاس برنز در کنگره مطرح گردید، عملکرد این استراتژی، مانند یک ویروس پنج لایه ای است که در ادامه به تشریح آن خواهیم پرداخت. البته قبل از آن تئوری های متعددی در راستای مقابله با نظام اسلامی طرح ریزی شده بود که همه آنها با عنایات خداوندی و ایستادگی رهبری و مردم بی اثر شده بود.
برای مثال پنج تئوری ناکارآمد پیشین عبارت اند از: استراتژی های چماق و هویج، پلیس خوب پلیس بد، مکانیسم ماشه، شک و بهت و بالاخره تئوری قورباغه پخته و غیره
پنج لایه راهبرد آنفولانزای نیویورکی عبارتند از:
۱- نفرت در بین مردم : نفرت مردم نسبت به قومیت هایی که در کنارشان هزاران سال زیسته اند، مانند قومیت های ترک، لر، عرب، گیلک و ... . بذر این نفرت به عنوان مثال به راحتی توسط لطیفه ها کاشته می شود.
۲- نفرت علیه مسئولین : که در آن مثلا با پرداختن به یک پرونده فساد مالی یک شخصیت سیاسی، به قدری یأس و نا امیدی در میان مردم ایجاد می شود که همگان به این باور برسند که تمام مسئولین کشور فاسق و فاجر اند!
۳- نفرت علیه اصل نظام و انقلاب : در این لایه تلاش بر این است که مردم به هر طریق ممکن نسبت به نظام بی اعتماد شوند. برخی از فیلسوفان لیبرال عرصه سیاست همچون جورج اورول در کتاب قلعه حیوانات، انقلاب ها را تلاشی بی حاصل جوامع و فرزند خوار معرفی می کنند که پس از مدتی باز کشورهای انقلابی به رویه سابق خود باز می گردن د. مانند قیاس مع الفارق کشورهای استثمارگری چون انگلیس، فرانسه و آمریکا با کشور استعمار زده ایران
۴- نفرت علیه ایرانی بودن : با ساختن فیلم هایی همچون "300" (تولید کمپانی صهیونیستی برادران وارنر) و یا فیلم "آرگو" به این موضوع پرداختند که ایرانیان مردمانی جنگ طلب و برهم زننده آرامش جهانی اند تا ایرانی از ایرانی بودن خویش احساس شرمندگی کند.
۵- نفرت علیه اسلام : نفرت علیه ایدئولوژی اساسی جمهوری اسلامی ایران که چند سالی است توسط غرب با جدیت در ایران و جهان دنبال می شود. به عنوان نمونه می توان به کاریکاتورهایی که در روزنامه های دانمارکی و نیویورکی از چهره پیامبر جلیل القدر اسلام (ص) به نمایش گذاشتند اشاره کرد . از موارد دیگر می توان به ساخت فیلمهای ضد اسلامی مانند فرار از فتنه، سنگسار ثریا و.. اشاره کرد.
از سوی دیگر ایجاد چهره هایی مانند جیش العدل، القائده، داعش، جبهه النصره، بوکوحرام و حمایت همه جانبه مالی و رسانه ای از جریان هایی مثل اسلام لندنی و ترویج رسم و رسوماتی مانند قمه زنی از این دست برنامه هایند. در ابتدای کار، نیکلاس برنز بودجه ای ۱۲۵ میلیون دلاری برای اجرای این استراتژی از کمیسیون خزانه داری کنگره آمریکا درخواست کرده بود که با موافت نمایندگان در اختیار وی و مراجع ذیربط قرار گرفت. بنابرین قبل از اینکه بخواهید یک پست تلگرامی را فوروارد کنید مراقب باشید که ناخواسته به نیروی رایگان دشمن برای تبدیل اجرای این استراتژی تبدیل نشوید و آگاهانه از این پست ها عبور کنید و این موضوع را به اطلاع سایرین برسانید.
آمدن ' بودن ' شدن ' رفتن