امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ایران را از یاد نبریم
#1
از حاصل دوران های خوش و ناخوش زندگی است که ملتی شکیبایی و فرزانگی می آموزد . قوم ایرانی در سراسر تاریخ خود ، از اندیشیدن و چاره جستن باز نا ایستاده است . دلیل زنده بودن ملتی نیز همین است . آن همه مردان غیرتمند ، آن همه گوینده و نویسنده و حکیم و عارف ، پرورده این آب و خاک هستند . به تولای نام اینان است که ما به ایرانی بودن افتخار می کنیم . در افسانه ها آمده است که ققنوس مرغی است خوش رنگ و خوش آواز که منقار او سیصد و شصت سوراخ دارد و بر کوه بلندی در مقابل باد نشیند و صدا های عجیب از منقار او بر آید .

گفته اند که هزار سال عمر کند و چون سال هزارم به سر آید و عمرش به آخر برسد ، هیزم فراوانی گرد آورد و بر بالای آن بنشیند و شروع به خواندن بکند و مست گردد و بال بر هم بزند ، بدان گونه که آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و آو در آتش خود بسوزد و از خاکسترش تخمی بیرون آید و از آن ققنوسی دیگر به وجود آید .

بین افسانه ققنوس و سرگذشت ایران تشابهی می توان دید . ایران نیز بار ها به مانند آن مرغ در آتش خود سوخته و باز از خاکستر خویش زائیده شده است . ایران سرزمین شگفت آوری است . تاریخ او از نظر رنگارنگی و گوناگونی کم نظیر است . بزرگ ترین مردان و پست ترین مردان در این آب و خاک پرورده شده اند . حوادثی که بر سر او آمده بدان گونه است که در خور کشور برگزیده و بزرگی است . فتح های درخشان داشته است و شکست های شرم آور ، مصیبت های بسیار و کامروائی های بسیار .

گوئی روزگار همه ی بلا ها و بازی های خود را بر ایران آزموده است . او را بار ها بر لب پرتگاه برده و باز از افتادن بازش داشته . ایران شاید جان سخت ترین کشور دنیا باشد ، چون دوره هایی بوده است که با نیمه جانی زندگی کرده اما از نفس نیفتاده و چون بیمارانی که می خواهند نزدیکان خود را بیازمایند ، درست در همان لحظه که همه از او امید بر گرفته بودند ، چشم گشوده و زندگی را از سر گرفته است .

به رغم تلخ کامی ها ، ما حق داریم که به کشور خود بنازیم . کمر ما در زیر تاریخ خم شده است ولی همین تاریخ به ما نیرو می دهد و ما را باز می دارد که از پای در افتیم . کسانی که در زندگی خویش رنج نکشیده اند سزاوار سعادت نیستند . تراژدی همواره در شان سرنوشت های بزرگ بوده است . ملت ها نیز چنین اند . آن چه ملتی را آبدیده و پخته و شایسته ی احترام می کند ، تنها پیروزی های او نیست ، مصیبت ها و نامرادی های او نیز هست .

از حاصل دوران های خوش و ناخوش زندگی است که ملتی شکیبایی و فرزانگی می آموزد . قوم ایرانی در سراسر تاریخ خود ، از اندیشیدن و چاره جستن باز ناایستاده است . دلیل زنده بودن ملتی نیز همین است . آن همه مردان غیرتمند ، آن همه گوینده و نویسنده و حکیم و عارف ، پرورده این آب و خاک هستند . به تولای نام اینان است که ما به ایرانی بودن افتخار می کنیم .

نباید بگذاریم که مشکل های گذرنده و نهیب های زمانه ، گذشته را از یاد ما ببرد . ما امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند آنیم که از شکوه و غنای تاریخی خود الهام بگیریم . خوشبختانه ضربه هایی که بر سر ایران فرود آمده است ، هرگز بدان گونه نبوده که او را از گذشته خود جدا سازد .

حمله تازیان ، شاهنشاهی ساسانی را از هم فرو ریخت ، کاخ ها خراب شد و گنج ها به باد رفت ، اما روح ایرانی مسخر نگردید . ایران طی قرن ها به دست فرمانروایان غیر ایرانی حکم گزاری شده است ولی چه باک ، عرب و ترک و مغول و تاتار ، چون میهمانانی بودند که چند صباحی بر سر سفره ایران نشستند، آمدند و رفتند . بی آنکه ایران را با خود ببرند .

در همان زمان هایی که پیکر ایران لخته لخته شده بود و هر پاره آن در سلطه حاکم خودی یا بیگانه ای بود ، روح او پهناور و تجزیه ناپذیر مانده بود . ایران همواره استوار تر و ریشه دار تر از آن بوده که به نژاد یا مسلک سلطان یا خان یا فاتحی اعتنا کند . قلمرو ایران قلمرو فرهنگی بوده و تمدن و زبان مرز های او را مشخص می داشته اند . تاریخ جاودانی هر ملتی تاریخ تمدن و فکر اوست . مابقی وقایع گذرنده ای هستند که ارزش آن ها سنجیده نمی شود ، مگر در کمکی که به بهبود زندگی و تامین رفاه مردم زمان خود کرده اند. تاریخ واقعی ، تاریخ سیر بشریت به سوی ارتقا است .

از این رو ما چون به گذشته خود نگاه می افکنیم ، چندان بدان کاری نداریم که فلان عهد چه کسی بر ایران حکم می رانده یا مرزبانان این سرزمین در کدام خط پاسداری می کرده اند . سیر معنوی قوم ایرانی و جنبش ها و کوشش های او برای ما مهم است . ما دوران اعتلای ایران را دورانی می دانیم که تمدن و فرهنگ به شکفتگی گرائیده و دوران انحطاط او دورانی که تمدن و فرهنگ دستخوش رکود و فساد گردیده است . فی المثل عصر سامانی به مراتب درخشان تر از دوران نادر شاه افشار است و زیان خاندان صفوی برای ایران کمتر از سود آنان نیست .

اگر گمان کنیم که کهنگی کشور ایران مانع می گردد که ما نو شویم و با نیازمندی های دنیای امروز هم آهنگی یابیم ، اشتباه بزرگی است . بر عکس گذشته ی بارور ، کشور ما پایه ی محکمی است برای آنکه ستون های آینده بر آن قرار بگیرد . ما هرچه در اقتباس تمدن جدید و علم و فن جدید بیشتر بکوشیم ، بیشتر احتیاج خواهیم داشت که از گذشته ی خود مدد و نیرو بگیریم ، برای آنکه پایمان نلغزد و برای آنکه خود را نبازیم و سرگردان نشویم .

از سوی دیگر ذخائر فکری و معنوی کشور ما کارنامه چند هزار ساله پدران ما و شرح مردانگی ها و کوشش ها و خطا ها و شکست های آنان ، ما را بر می انگیزد که ایران را بدان گونه که شایسته نام بلند او و مقتضای دنیای امروز است بسازیم . ایران سزاوار آنست که خوشبخت و سرفراز باشد و برای آنکه خوشبخت و سرفراز گردد ، باید هم به خود وفادار بماند و هم به استیلای علم بر جهان کنونی ایمان بیاورد و در آموختن آنچه نمی داند غفلت نورزد .


http://vefagh.co.ir/article/articles.php?num=37
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  انسان؛ [color=#ff0000]حلقه[/color] مفقوده مهندسی در ایران ~ MoOn ~ 0 510 ۱۸-۰۶-۹۴، ۰۶:۱۵ ب.ظ
آخرین ارسال: ~ MoOn ~
  تاریخچه موزه و موزه داری در ایران و جهان ~ MoOn ~ 0 263 ۰۸-۱۲-۹۳، ۰۷:۴۸ ب.ظ
آخرین ارسال: ~ MoOn ~
  رباتیک و جایگاه آن در ایران .:SNOW G!RL:. 0 194 ۱۷-۰۸-۹۳، ۰۱:۳۸ ب.ظ
آخرین ارسال: .:SNOW G!RL:.

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان