امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
رقابت جلاهانه!
#1
پس از گذشت دهها سال از عصر جاهليت ، زماني كوفه دچار قحطي گرديد و مردم به مضيقه افتادند. يكي از روزها (غالب ) پدر فرزدق شاعر كه رييس قبيله بني تميم بود براي غذاي خانواده خود شتري كشت و طعام زيادي تهيه كرد، چند ظرف غذا براي افراد قبيله خود فرستاد و يك ظرف هم براي سحيم بن وثيل رييس قبيله بني رياح . سحيم از عمل غالب ، سخت خشمگين شد و آنرا هتك خود پنداشت بهمين جهت ظرف غذا را بزمين ريخت و آورنده غذا را كتك زد و گفت من نيازي بطعام غالب ندارم و اكنون كه او شتري كشته من نيز چنين ميكنم و شتري كشت . بر اثر اينكار بين آن دو رقابت آغاز گرديد فرداي آنروز غالب دو شتر كشت و سحيم نيز دو شتر. روز سوم غالب سه شتر كشت و سحيم هم سه شتر، روز چهارم غالب صد شتر كشت و سحيم كه آن تعداد شتر در اختيار نداشت آنروز حتي يك شتر هم نكشت ولي از اين شكست و عقب نشيني ناراحت شد و آنرا بدل گرفت تا فرصت مناسبي فرا رسد و آن شكست را جبران نمايد.
دوران قحطي سپري شد و وضع مردم كوفه بحال عادي برگشت ، در يكي از روزها كساني از قبيله بني رياح ، به سحيم گفتند تو با عملت ما را دچار ننگ و بدنامي كردي . چرا آنروز همانند غالب صد شتر نكشتي ما حاضر بوديم بجاي هر يك شتر به شما دو شتر بدهيم . ما عذر آورد كه آنروز شترهاي من در بيابانها پراكنده بودند و صد شتر در دسترس نداشتم . سپس يك روز سيصد شتر كشت و در اختيار عموم قرار داد و اعلام نمود تمام مردم و همه خانواده ها ميتوانند رايگان از گوشت شترها استفاده كنند و هر قدر ميخواهند ببرند و براي خود غذا تهيه نمايند.
اين قضيه در زمان حكومت علي عليه السلام اتفاق افتاد و درباره حليت گوشت شترها استفاء شد. آنحضرت به حرمت آنها حكم داد و فرمود اين شترها را براي تاءمين غذا و رفع نياز مردم نكشته اند بلكه مقصود از اينكار تنها مفاخره و مباهاه بوده است . بر اثر اين حكم شرعي ، مردم مسلمان از بردن و خوردن آن گوشتها خودداري كردند، لاشه شترها را در مركز زباله شهر كوفه انداختند و طعمه سگها، عقابها، كركسها و ديگر پرندگان وحشي شد



داستانها و پندها نوشته مصطفي زماني وجداني
زنـــــده باد هـــــدف... :)


پاسخ
سپاس شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان