غم ها در دل و جان مرده اند
دگر آوای هیچ بی نوایی حتی گوش ها راهم بیدار نمی کند
شهر مرده است
آدم ها رفته اند
گل ها خفته اند
حتی خورشید زیبایی ها هم رفته است
انگار مرده اند
فریاد ها مرده اند
دگر حتی صدای جیرجیرکی هم به گوش نمی رسد
دگر صدای برگ درختان در خیابان طنین نمی اندازد
دگر صدای بچه خیابانی ها به گوش نمی رسد
انگار که رفته اند
خنده ها مرده اند
دگر آوای هیچ بی نوایی حتی گوش ها راهم بیدار نمی کند
شهر مرده است
آدم ها رفته اند
گل ها خفته اند
حتی خورشید زیبایی ها هم رفته است
انگار مرده اند
فریاد ها مرده اند
دگر حتی صدای جیرجیرکی هم به گوش نمی رسد
دگر صدای برگ درختان در خیابان طنین نمی اندازد
دگر صدای بچه خیابانی ها به گوش نمی رسد
انگار که رفته اند
خنده ها مرده اند