ارسالها: 3,520
موضوعها: 845
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۵
اعتبار:
3,948
سپاسها: 0
27 سپاس گرفتهشده در 3 ارسال
پارناسیانیسم یا پارناس چیست؟ - مکاتب ادبی جهان
پارناس نام کوهی است که بنا به اسطورههای یونان قدیم، آپولون (الههی شعر) و ٩ خواهری که فرشتگان نگاهبان هنرهای زیبا بودند، در آن جا زندگی میکردند. وجه تسمیهی آن، علاقه و گرایشی است که شاعران پارناسین برای شعر به مفهوم هنری قائم به ذات که هیچ هدفی جز کمال و زیبایی خود ندارد، قایل بودند. این مکتب ادبی در نیمهی دوم سده ی نوزدهم در فرانسه در برابر رمانتیسم ویکتور هوگو و لامارتین، و بر ضد درونگرایی و جامعهدوستی هنری پدید آمد.
ویکتور هوگو شاعر و نویسنده فرانسوی با اثر معروف خود شرقیها (Les Orientales) پایه گذار مکتب هنر برای هنر شد و در واقع وی بود که برای اولین بار این واژه را در دنیای ادبیات مطرح نمود. این باعث شد جوانانی دور ویکتور هوگو جمع بشوند که شعارشان هنر برای هنر باشد و هنر را همچون خدایی میدیدند که باید فقط به خاطر خودش پرستش شود و نباید از آن انتظار سود و منفعت داشت و در راستای هدفی قرار گیرد. آنان هنر و زیبایی را هدف نهایی میدانستند که بالاترین هدف هستند و نمیتوانند وسیلهای برای رسیدن به اهداف دیگر شوند. در راس این جوانان تئوفیل گوتیه بود که پارناس را اینگونه تعریف میکرد: «هنر برای هنر به معنی هنری آزاد فارغ از هرگونه نگرانی و دلمشغولی بجز زیبایی.» البته شاعر نامدار دیگر این مکتب تئودور دو بانویل بود.
در حدود سال ۱۸۶۰ جوانانی بر ضد مکتب رمانتیسم قیام کردند و اینان که تحت تاثیر شعار هنر برای هنر قرار داشتند محافل ادبی برای خود تشکیل دادند که سردمدار اینان لوکنت دو لیل بود. آنها برای بیان افکار خود از میان هنرها قالب ادبی شعر را برگزیدند زیرا از نظر آنان وقتی کلام و فکر به اوج زیبایی برسند در شعر متبلور میشوند. زیبایی شعر برای آنها در درجه اول اهمیت قرار داشت و از میان قالبهای شعری آنها به قصیدههای چهارده بیتی و ترجیعبند علاقه داشتند. در سالهای ۱۸۶۶ و ۱۸۶۹ و ۱۸۷۶ سه جلد از مجموعه اشعار این شاعران که رفته رفته به نام پارناسینها معروف شدند تحت عنوان «پارناس معاصر» منتشر گردید که مورد استقبال نیز واقع شد. بعد از لوکنت دو لیل نامدارترین شاعر این مکتب ژوزهماریا دو هردیا بود.
به باور پارناسین ها شعر نشانه ای است از روح کسی که احساسات خود را خاموش ساخته است. چون این شاعری به هیچ روی نمی خواهد شعرش محتوای امید و آرزو و خواهشی باشد و تنها برای هنر محض احترام قایل است و به زیبایی شکل و طرز بیان اهمیت می دهد.
اصول مهم این مکتب عبارت است از :
١_ کمال شکل، چه از نظر بیان و چه از لحاظ برگزیدن واژه ها.
۲_ دخالت ندادن احساسات و بی توجهی به آرمان ها و اهداف.
٣_ زیبایی قافیه.
۴_ پایبندی به آیین "هنر برای هنر".
ارسالها: 3,520
موضوعها: 845
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۵
اعتبار:
3,948
سپاسها: 0
27 سپاس گرفتهشده در 3 ارسال
سمبولیسم یا نمادگرایى چیست؟ - مکاتب ادبی جهان
سمبولیسم یا نمادگرایى پیش از آن که یک مکتب به شمار آید، یک مفهوم یا فلسفه است.
این مکتب در پایان سده نوزدهم به وجود آمد. شارل بودلر پیشگام این راه شد. در میان کسانی که از بودلر الهام گرفتند و با اثرهای خود زمینه را برای پیدایش نمادگرایی آماده ساختند پل ورلن، آرتور رمبو و استفان مالارمه از همه مشهورتر هستند. باید توجه داشت که هرکدام از آنها سبک ویژهای داشتند.
بشر از ابتداى شکل گیرى تمدن ها و آغاز شاعرى گرایش به این داشته است که سخنش را در قالب نمادها و نشانه ها به زبان آورد و اشیاى دور و برش را با تجسم مفاهیمى عمیق تر از آن چه به چشم مى آید، نشان دهد. همان گونه که مصریان باستان گل هاى اسیریس را نماد مرگ مى دانستند، هندیان گل نیلوفر را نشانه تاج خداوند مى نامیدند، بابلى ها مار را نماد جاودانگى به شمار مى آوردند و خورشید را نشانه ی بخشندگى و زندگى.
اما به هرحال سمبولیسم یک مکتب فکرى نیز هست. در اواخر سده ی نوزدهم میلادی شاعران فرانسوى که از زبان خشک نویسندگان رئالیست (واقع گرا) به ستوه آمده بودند، مکتب سمبولیسم را بنیاد نهادند. آنان بر این باور بودند که :
اثر هنرى باید تا حد ممکن از بیان مستقیم مفاهیم فرار کند و به نمادها و نشانه ها پناه آورد.
نمادها و نشانه ها، خواننده را در کشف راز و رمزهاى اثر به حرکت وا می دارد و او را از قالب یک شاگرد حرف گوش کن بیرون مى آورد.
خلاصه اصول سمبولیست ها به شرح زیر است:
1- حالت اندوهبار و آنچه را که از طبیعت موجد یأس و نومیدی و ترس است بیان می کنند.
2- به سمبل ها و اشکال و آهنگ هایی که احساس ها، نه عقل و منطق آن را پذیرفته است توجه دارند.
3- آثاری که آنها به وجود آورده اند برای هر خواننده به نسبت میزان ادراک و وضع روحیش مفهوم است، یعنی هرکس نوعی آنها را در می یابد و می فهمد.
4- آنان تا حد امکان از واقعیت عینی دور شده و به واقعیت ذهنی پرداخته اند.
5- چون انسان دستخوش نیروهای ناشناسی است که سرنوشت آنان را تعیین می کند از این رو حالت وحشت آور این نیروها را در میان نوعی رویا و افسانه بیان می کنند.
6- می کوشند حالت های غیرعادی روانی و معرفت های نابه هنگامی را که در ضمیر انسان پیدا می شود و حالت های مربوط به نیروهای مغناطیسی را در آثارشان بیان کنند.
7- به یاری احساس و تخیل حالت های روحی را در میان آزادی کامل با موسیقی کلمه ها، و با آهنگ و رنگ و هیجان تصویر می کنند.
شارل بودلر، موریس مترلینگ، آلدینگتن، لارنس، هاکسلی، آرتور رمبو از بزرگان این مکتب هستند.
سفر و شعر رویای پاریسی آثار بودلر، نژادپرست از آرتور رمبو، شاهدخت مالن از موریس مترلینگ نمونههایی از آثار نمادگرایی میباشند.
ارسالها: 3,520
موضوعها: 845
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۵
اعتبار:
3,948
سپاسها: 0
27 سپاس گرفتهشده در 3 ارسال
ناتوریسم چیست؟ - مکاتب ادبی جهان
از بزرگان این مکتب می توان سن ژرژ بوئلیه و اوژن مونفور را نام برد.
شاعران ناتوریست: هم سردی و خشونت سبک پارناس و هم ریزه کاری ها و موشکافی های بی مایه سمبولیسم را رد می کردند و در آثار خود، زندگی و طبیعت و عشق و کار و شجاعت را بزرگ می داشتند.
هرچند آنان در راه گسترش مکتب خود پیروزی نیافتند اما در خارج از مکتب روی اشعار و نوشته های دیگران آثار آن به خوبی پیدا شد.
اشعار ( آنا دونوآی ) و ( فرانسیس ژامز ) شاهد گویای آن است.
ارسالها: 3,520
موضوعها: 845
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۵
اعتبار:
3,948
سپاسها: 0
27 سپاس گرفتهشده در 3 ارسال
اونانیمیسم چیست؟ - مکاتب ادبی جهان
اونانیمیست ها بر این باورند که :
در وجود هریک از ما دو نوع افکار و احساسات هست. نخست افکار و احساساتی که ویژه ی خود ما است و دیگری افکار و احساساتی که اجتماع ما و گروه های بشری گرداگرد ما (مانند خانواده، هم کاران، هم کیشان و مردم) به ما تلقین کرده اند.
مکاتب گذشته معتقد بودند که فرد برای رسیدن به آخرین درجه تکامل باید شخصیت انفرادی خود را پرورش دهد و از دخالت دادن و تأثیر پذیری از دنیای خارج خودداری کند، اما اونانیمیسم با الهام از اندیشه های فلسفی اگوست کنت وارونه ی آن را بیان می کند و اجتماع را منشاء تکامل و نبوغ و شکفتگی نیروهای فردی می داند.
شاعر و نویسنده ی نام دار فرانسوی " ژول رومن " به یاری " ژرژ شنویر" پایه و بنیاد این مکتب را گذاشته است.
میتوان گفت که آئین این مکتب از عقاید تولستوی و منظومههای ویتمن و نظریههای جامعه شناسانی چون دورکیم و از فلسفه ایده آلیسم متأثر شدهاست.
ارسالها: 3,520
موضوعها: 845
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۵
اعتبار:
3,948
سپاسها: 0
27 سپاس گرفتهشده در 3 ارسال
وریسم یا واقعگرایی محض چیست؟ - مکاتب ادبی جهان
وریسم یا واقعگرایی محض، نام مکتب ادبی اروپایی و تقلید و تلفیقی از مکتب رئالیسم و ناتورالیسم فرانسه است.
این مکتب نخست در ایتالیا توسط نویسندهای اهل سیسیل به نام حیووانی ورگاه به وجود آمد و در همان جا نیز از بین رفت. او با لحن سوزان و تند و خشن و بی پردهای شیوه بیان نویسندگان قدیم ایتالیا را با فلسفه اخلاقی توماس هاردی انگلیسی درهم آمیخت و مجموعه داستان قصههای روستایی و دو رمان بزرگ دیگر را خلق کرد.
این مکتب امروز به عنوان نمونه بی مانند هنر داستان سرایی ایتالیا تلقی میشود.
ورگاه در جوانی داستان های عوام پسندی نوشته بوده در سنین بالاتر آثار باارزشی نوشت. کثرت شخصیتهای انسانی در داستان های ورگا موجب شد که او شکل تازهای به رئالیسم فرانسوی بدهد.
این مکتب در آغاز ۳٠ سال گمنام ماند. اما امروز بیش تر نویسندگان ایتالیایی از آن به عنوان نمونه بیمانندی از هنر داستان سرایی یاد میکنند.
این مکتب امروز به عنوان نمونه بی مانند هنر داستان سرایی ایتالیا تلقی میشود. لوئیجی کاپوآنا، ماریو پراتزی، خانم گراتسیا دلدا ازجمله پیروان این مکتب هستند.
ارسالها: 3,520
موضوعها: 845
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۵
اعتبار:
3,948
سپاسها: 0
27 سپاس گرفتهشده در 3 ارسال
پوپولیسم یا مردمیگری چیست؟ - مکاتب ادبی جهان
پوپولیسم در سال ۱۹۲۹ توسط لئون لومونیه ( Leon Lemonnier) و آندره تریو (Andre Therive) بنیاد گذاری شد، هدف این مکتب بیان احساسات و رفتار مردم عامی بود.
پوپولیسم مکتبی ادبی و هنری است که در سال ١٩٢٩ م. به وجود آمد و هدف آن بیان احساس و رفتار مردم عامی بود و به ترسیم فرهنگ عامیانه می پرداخت که در نقطه ی مقابل ادبیات بورژوایی قرار داشت.
این مکتب می خواست که در برابر روان شناسی بورژوایی و نیز در برابر روشنفکرمآبی گروهی بیکاره، هنری به وجود آورد که توجه نویسنده فقط مصروف مردمان طبقات پایین جامعه باشد، بی آن که تا حد ابتذال مکتب ناتورالیسم سقوط کند. طرفداران این مکتب وارونه ی اگزیستانسیالیست ها، مخالف هرگونه التزام و پایبندی اخلاقی، اجتماعی و سیاسی بودند.
ارسالها: 3,520
موضوعها: 845
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۵
اعتبار:
3,948
سپاسها: 0
27 سپاس گرفتهشده در 3 ارسال
فوتوریسم یا آیندهگری چیست؟ - مکاتب ادبی جهان
نهضت فکری و هنری ایتالیایی که در آغاز سده ی ۲۰ میلادی پدید آمد و پایه ی آن توسط مارینتی (Marinetti ) نهاده شد. فوتوریسم چشم اندازهای آینده ی دنیای مدرن از قبیل صنعت، تمدن و دیگر جنبش ها را بیان می کند. این جنبش در تقابل با رکود هنری ، در جریان جنگ جهانی اول با شعار مرگ هنر گذشته، مطرح گردید. هنرمندان این سبک با تأیید و تأكید بر تکنولوژی و ماشینیسم و با استفاده از قوانین فیزیک دینامیک و ریتم و تکرار سطوح و فرم ها ، درصدد تأكید بر مفاهیمی چون حرکت ، سرعت و شتاب هستند
حجمگری با آنکه فقط از طریق واپسین نقاشیهای مارک، ماکه، لیونل فایتینگر بر اکسپرسیونیسم آلمان تأثیر گذاشت، از نخستین لحظههای پیدایش آیندهگری عملاً در بطن نقاشی و پیکر تراشی آیندهگری تأثیر داشت. آیندهگری نخست جنبشی ادبی برخاسته از ذهن فیلیپو توماسو مارینتی شاعر ایتالیایی (۱۹۰۸) بود که بعدها در نقاشی تأثیر گذاشت. آیندهگری در اصل جنبشی برخاسته از شهر میلان بود و به صورت طغیان روشن فکران جوان بر ضد رخوت کالبد فرهنگی و تاریخی ایتالیا در سده ۱۹ پدیدار شد. بخشی از جنبش آیندهگری برخاسته از شخصیت پر شور مارینتی بود. آیندهگری مارینتی و پیروانش در فلسفههای هانری برگسون و فردریش نیچه ریشه داشت که به نوعی طغیان گری و آنارشیسم در رفتار آنها تبدیل شد. از هنرمندان به نام این مکتب میتوان به مارینتی، اومبرتو بوتچونی، کارلو کارا و لوئیجی روسولو، جینو سورینی در اوایل ۱۹۰۹ در میلان اشاره کرد و بعدها یکی از تأثیرگذارترین افراد این مکتب یعنی جاکومو بالا، که استاد مارینتی هم بود، به آن پیوست.
آیندهگرها نگاهی طغیانگر به تاریخ و مظاهر تمدن داشتند و در بیانیههای خویش به نابودی آنها رای میدادند و از مظاهر مدرن بشریت ستایش میکردند. آنان خواهان نابودی موزهها و کتابخانهها و چیزهای از این قبیل بودند که نمادهای قدیم و تمدنهای پیشین را در خویش نگهداری میکردند. به همین خاطر جنبش فوتوریسم یکی از ریشههای پیدایش فاشیسم در ایتالیا شد.
هنرمندان آیندهگر تاکید زیادی بر یکی شدن نقاشی و تماشاگر داشتند و میگفتند «باید تماشاگر را در مرکز نقاشی قرار داد تا به درک اجتماعی حیرتآور درون نقاشیهای این سبک پی ببرد» و این امر باعث پدید آمدن دیدگاه ماشینی و مدرن آنها نسبت به نقاشی شد. آنها به کشفیات و دیدگاههای علمی با تحسین بسیاری نگاه میکردند و بر روی حرکت در نقاشی تاکید زیادی میکردند که این امر باعث پیدایش «کارتون» و یا پویانمایی شد.
پیکرسازی آیندهگری نیز از اصول کلی آیندهگری پیروی میکرد. نمادهای کهن پیکرتراشی را به چالش میکشید و از ابعاد و فضاهای متداول انتقاد میکرد. اجسام آنها به مانند اشیائی توپر بودند که اصول خطوط متمایز کننده را از آنها گرفته بودند و ساختمان محیطی آنها بدون توجه به طبیعت و حقیقت اجسام به نمایش در میآمد. از معروفترین پیکرتراشان آیندهگر میتوان به بوتچونی اشاره کرد که تندیسوارههایی توپر با حرکتی نهانی خلق میکرد. بیانیههای پیکرتراشی آیندهگری حتی از بیانیههای نقاشی آنها تا حدی مهمتر به نظر میرسید زیرا منجر به تولد مکتبهای مدرن مانند جفت و جور کاری دادائیسمی، کانستروکنیویستی و سورئالیستی در سالهای بین ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۹ شد.
از هنرمندان برجسته ی این مکتب می توان به مارسل دوشان ، جینو سورینی ، روسولو ، جاکوموبالا ، امبرتوبوتچیونی و کارلو کارا اشاره کرد.
ارسالها: 3,520
موضوعها: 845
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۵
اعتبار:
3,948
سپاسها: 0
27 سپاس گرفتهشده در 3 ارسال
کاسموپولیتیسم یا مکتب جهان وطنی چیست؟ - مکاتب ادبی جهان
كوزموپولیتیسم، کاسموپولیتیسم یا مکتب جهان وطنی مکتب جهان وطنی به وسیله دو شاعر و نویسنده فرانسه والری لاربو و پل موران پایه گذاری شد.
مکتب جهان وطنی مبتنی بر این اصل است که همه مردم جهان باید همدیگر را هموطن یکدیگر بدانند.
كوزموپولیتیسم به معنای مكتب «جهان وطنی» است، كه معتقدند همه مردم جهان باید خود را هموطن یكدیگر و تمام جای دنیا را وطن خود بدانند. آنان هدفشان رسیدن به فرهنگ و ادبیاتی جهانی، به دور از هرگونه وابستگی ملی و تفاوتهای نژادی و فرهنگی است. آنان به دنبال همبستگی و اتحاد با ملل دیگرند و عقیده دارند این وحدت، اگر واقعیت سیاسی نیست، بواقع باید در زمینه فرهنگی و ادبیات به وجود آید.
در واقع بینانگذاران این مكتب ادبی علیه تفكرات و احساسات میهن پرستانه برخی نویسندگان نیمه دوم قرن هجدهم برخاسته بودند. این میهن پرستان افراطی، هر نویسنده و شاعر را متعلق به میهن، ملت و ادبیات خودش می دانستند و از این طریق احساسات ملی مردم را برمی انگیختند. در حالی كه از نظر پیروان مكتب جهان وطنی، شاعر و نویسنده باید از محدوده فرهنگ، تمدن و ادبیات خارجی آشنا شود و آن را حس ودرك كند.
البته این برداشتن مرزها شاید در دنیای سیاست غیرممكن باشد ولی شاعر و نویسنده وظیفه دارد این احساس همبستگی و تعلق جهانی را در دنیای ادبیات به وجودآورد و برای رسیدن به این مقصود، نویسنده باید به كشورهای مختلف سفركند تا از نزدیك با زبان، فرهنگ، تفكر، نگرش و احساس مردم كه اجزای جدایی ناپذیر ادبیات هر ملتی است، آشنا شود. به همین دلیل آثار نویسندگان این مكتب را می توان به نوعی سفرنامه های آنان دانست.
از آنجایی كه نویسندگان و شاعران مكتب جهان وطنی در چنین دنیا و زمانه ای شاهد سلطه هرچه بیشتر بشر برطبیعت هستند، شرح این قدرت و حكم فرمایی بشر بر طبیعت و تسخیر دنیا توسط او، اغلب موضوع و مضمون اصلی آثار نویسندگان این مكتب را تشكیل می دهد.
پیروان این مكتب از آثار گذشتگان و تفكرات، عقاید و احساسات آنان گریزان هستند. چرا كه فكر می كنند نگرش گذشتگان به زندگی و عقاید و تفكرات آنان برای دنیای مدرن، پرهیاهو، سریع و پرتحرك امروزی مناسب نیست. به همین دلیل می خواهند به جای نگریستن به پشت سر و مرور كردن تاریخ، به حال و آینده خود توجه كنند تا آن را هرچه بهتر برای خود و نسل خود بسازند
ارسالها: 3,520
موضوعها: 845
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۵
اعتبار:
3,948
سپاسها: 0
27 سپاس گرفتهشده در 3 ارسال
رمان نو یا موج نو چیست؟ - مکاتب ادبی جهان
رمان نو یکی از جنبشهای ادبی معاصر غرب است که همگام با تحولات اجتماعی و سیاسی در اواخر دهه ۱۹۵۰ در فرانسه شکل گرفت و همزمان به انتقاد از شیوههای بیان واقعگرایانه و کلاسیک در رمان پرداخت.
جنبش "رمان نو" به عنوان یکی از جنبشهای ادبی و هنری، در رابطه با تحولات اجتماعی و سیاسی در اواخر دهه پنجاه سده ی بیست میلادی در فرانسه شکل گرفت و نویسندگانی چون آلن رب گرییه، میشل بوتور، کلود سیمون و ناتالی ساروت به انتقاد از شیوههای بیان کلاسیک در رمان ها پرداختند. "رمان نو" كه در میان انگلیسیزبانان بیش تر به ضد رمان شهرت دارد با انتقاد از عناصر سنتی در روایت داستانی مانند شخصیت، حادثه و طرح، بر آن بود که نباید با طرحی از پیش آماده شده چیزی نوشت و با دادن تحول دایمی در ادبیات، باید گونهای نو از روایت داستانی را ابداع و معرفی كرد كه با اوضاع اجتماعی و زندگی جدید و پر تحول انسان ها همخوانی بیشتری داشته باشد.
«رمان نو» به آنچه در رمان سنتی معمولاً قهرمان و یا شخصیت (پرسوناژ) و روند منطقی سلسله حوادث داستان اطلاق میشود اعتقادی ندارد. بلکه به روانکاوی جنبههای غیرعادی و نقاط تاریک شخصیت انسان میپردازد. شخصیت داستان هویت خاصی ندارد، تبدیل میشود یک حرف اول اسم یا یک ضمیر شخصی مذکر و مؤنث. در رمان کلاسیک ماجرا با درک دنیایی نظم یافته مطابقت دارد، ولی در رمان نو داستان در هم میریزد. رمان نو به ویژه هرگونه اشتغال ذهنی ایدئولوژیک را دور میریزد. به نظر رب گرییه، انتقال یک اندیشه، بهکارگیری قالب سنتی را ایجاب میکند. در رمان نو نه جذابیت موضوع برای نویسنده اهمیت دارد، نه تسلسل منطقی حوادث و نه شخصیتهای داستان. موضوع فقط قالبی است برای بازنمایاندن سلسله حوادثی که ممکن است هیچ ربطی به هم نداشته باشند و شخصیتها، نظیر رهگذرانی هستند که از خیابان یا کوچهای میگذرند.
مهدی سحابی در گفتگویی با ماهنامهٔ ادبیات داستانی میگوید: «شکل رمان نو در رابطه با رمان، مانند ارتباط آبستره است با نقاشی فیگوراتیو. از بین بردن ساختار کلاسیک رمان نه تنها از دید فنی، از دید هستیشناسی، معرفتشناسی و از دید شناخت فردی، چیزی به عنوان سلسله مراتب رمان قدیم وجود ندارد. همچنین دیگر از نظم ساختاری که در رمان کلاسیک جا افتاده بود، و یا سلسله مراتب و قواعدی مانند پیرنگ و ریتم، خبری نیست. آنچه در رمان کلاسیک مطرح است به صورت رفت و برگشت، هرمی با قاعده است که در نوک آن قهرمان جا دارد. ولی رمان نو فاقد اینهاست. رمان نو، شکل آبستره رمان قدیم است. یا به عبارت بهتر، وصف حال انسان مدرن، انسان نو، بنابراین رمان نو است».
آلن رب گرییه در سال ۱۹۶۳ در کتابی تحت عنوان «برای رمان نو» که شامل تأملات دربارهٔ ماهیت و آیندهٔ رمان است، شخصیت پردازی، روایت داستان، ماجرانگاری و گره داستانی که در رمانهای کلاسیک در قرن نوزدهم با آثار انوره دو بالزاک و امیل زولا به اوج شکوفایی خود رسیده بود، را به باد انتقاد گرفت. به گفته او از این پس «هدف نوشته بیان ماجرا نیست بلکه رمان ماجرای نوشته» خواهد بود.
ناتالی ساروت نوسنده ی فرانسوی در کتاب معتبر خود "عصر بدگمانی" ضمن انتقاد از شیوه ی رمان کلاسیک، سیر تحولات آن را از دوره ی کافکا تا به امروز دنبال کرده است