۰۴-۰۸-۹۳، ۱۱:۳۴ ب.ظ
داربست ... بلند ... محکم ... استوار ...
ساختمان ... بلند ، محکم ... استوار ...
خانه خالی ... کودک پی لنگه کفش زیر تایرهای موتور پدر گیر کرده ... در حیاط ...
مادر پی نان ... در صفی در انتهای یک کوچه دراز ...
چادرش ، در پی دمپایی های پلاستیکی اش لخ لخ کنان روی زمین ... کاسه ای ماست در دست ...
مامان ... مامان ... دفتر و مدادم کو ؟ ... کتاب فارسیمو ندیدی ؟ ...
پسرم ... مامانت رفته برای نهار خرید کنه ... ناشتا خوردی ؟ بزن بریم تا یه جایی برسونمت که هم تو دیرت شده ، هم من ...
پسرک کوله به دست ... مادر ، در خیابان پی نان ارزان قیمت ... پدرش ، پی کاری شاید ... ارزان قیمتتر از آن نان ...
پسرک در مدرسه ... مادر در خیابان ، پی کاسه ای ماست ، پی کشک ... پدرش ... زندگی یعنی همه کشک ...
زنگ دوم انشاء ... در مورد روز پدر ، هر چه میدانید بنویسید ... پدرم ... پدرم ... پدرم ...
مادرم از پی نان ، پدرم از پی نان ... این چه نانیست که پدر میدوئد و مادرم لخ لخ میکند و ظهر که به خانه میروم ، سفره ، باز هم خالیست ؟ همه ی خوردنیهای جهان ، نان است و کاسه ای ماست ؟ ... پس چرا گاهی ، پدرم میگوید : امروز هم حق مرا خوردند ؟
زنگ دوم انشاء ... در مورد روز پدر هر چه میدانید ، بنویسید ... مادر بالاخره ، نوبت نانش رسید ... پدرش امروز هم کار پیدا کرد ... روی داربست ... به بلندی ساختمان بلند ... محکم ...
زنگ دوم انشاء ... در مورد روز پدر هر چه میدانید ، بنویسید ... مادر نان در دست ... چادرش از پی دمپایی اش لخ لخ کنان ... کاسه ماستی در دست ... اول کوچه ی دراز ... سر نبش بنبست ... پدر از روی داربست به زمین می افتد ... کمرش میشکند ...
مادرش ، نبش کوچه بنبست ... پایش سُر میخورد ... چادرش می افتد ... نان می افتد ... کاسه ی ماست میشکند ...
زنگ دوم انشاء ... زنگ میخورد ... محمد ... محمد ... پدرت مرد ... از روی داربست افتاد ، مرد ... در مورد روز پدر ، هر چه میدانید ، بنویسید ...
مادرم ... پی نان ، میفروشد ... من پی نان ، میخُروشم ... زنگ دوم انشاء ، باز هم ادامه دارد ... پدرم مرد ... نان ، لگد شد ... کاسه ماست شکست ...
ساختمان ... بلند ، محکم ... استوار ...
خانه خالی ... کودک پی لنگه کفش زیر تایرهای موتور پدر گیر کرده ... در حیاط ...
مادر پی نان ... در صفی در انتهای یک کوچه دراز ...
چادرش ، در پی دمپایی های پلاستیکی اش لخ لخ کنان روی زمین ... کاسه ای ماست در دست ...
مامان ... مامان ... دفتر و مدادم کو ؟ ... کتاب فارسیمو ندیدی ؟ ...
پسرم ... مامانت رفته برای نهار خرید کنه ... ناشتا خوردی ؟ بزن بریم تا یه جایی برسونمت که هم تو دیرت شده ، هم من ...
پسرک کوله به دست ... مادر ، در خیابان پی نان ارزان قیمت ... پدرش ، پی کاری شاید ... ارزان قیمتتر از آن نان ...
پسرک در مدرسه ... مادر در خیابان ، پی کاسه ای ماست ، پی کشک ... پدرش ... زندگی یعنی همه کشک ...
زنگ دوم انشاء ... در مورد روز پدر ، هر چه میدانید بنویسید ... پدرم ... پدرم ... پدرم ...
مادرم از پی نان ، پدرم از پی نان ... این چه نانیست که پدر میدوئد و مادرم لخ لخ میکند و ظهر که به خانه میروم ، سفره ، باز هم خالیست ؟ همه ی خوردنیهای جهان ، نان است و کاسه ای ماست ؟ ... پس چرا گاهی ، پدرم میگوید : امروز هم حق مرا خوردند ؟
زنگ دوم انشاء ... در مورد روز پدر هر چه میدانید ، بنویسید ... مادر بالاخره ، نوبت نانش رسید ... پدرش امروز هم کار پیدا کرد ... روی داربست ... به بلندی ساختمان بلند ... محکم ...
زنگ دوم انشاء ... در مورد روز پدر هر چه میدانید ، بنویسید ... مادر نان در دست ... چادرش از پی دمپایی اش لخ لخ کنان ... کاسه ماستی در دست ... اول کوچه ی دراز ... سر نبش بنبست ... پدر از روی داربست به زمین می افتد ... کمرش میشکند ...
مادرش ، نبش کوچه بنبست ... پایش سُر میخورد ... چادرش می افتد ... نان می افتد ... کاسه ی ماست میشکند ...
زنگ دوم انشاء ... زنگ میخورد ... محمد ... محمد ... پدرت مرد ... از روی داربست افتاد ، مرد ... در مورد روز پدر ، هر چه میدانید ، بنویسید ...
مادرم ... پی نان ، میفروشد ... من پی نان ، میخُروشم ... زنگ دوم انشاء ، باز هم ادامه دارد ... پدرم مرد ... نان ، لگد شد ... کاسه ماست شکست ...
بازنده میگه میشه اما سخته
برنده میگه سخته اما میشه
برنده میگه سخته اما میشه
