امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
متن ترانه - سیاوش قمیشی
#11
باغ بارون زده

من از صداي گريه تو
به غربت بارون رسيدم
تو چشات باغ بارون زده ديدم...

چشم تو همرنگ يه باغه
تو غربت غروب پاييز
مثل من از يه درد کهنه لبريز...

با تو بوي کاهگل و خاک
عطر کوچه باغ نمناک
زنده ميشه...

با تو بوي خاک و بارون
عطر ترمه و گلابدون
زنده ميشه...

تو مثل شهر کوچيک من
هنوز برام خاطره سازي
هنوزم قبله معصوم نمازه...

تو مثل ياد بازي من
تو کوچه هاي پير و خاکي
هنوزم براي من عزيز و پاکي...
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط:
#12
چشم انتظار

ای كه سياهه چشمات همرنگ روزگارم
از دست تو چه روز و چه روزگاري دارم
هزار تا وعده دادي نيومدي مارو كاشتي
اين دل مهربونو چشمانتظار گذاشتي
براي بيوفايي هزار بهونه داري
هزار و يك شكايت از اين زمونه داري

ای كه سياهه چشمات همرنگ روزگارم
از دست تو چه روز و چه روزگاري دارم
هزار تا وعده دادي نيومدي مارو كاشتي
اين دل مهربونو چشمانتظار گذاشتي
براي بيوفايي هزار بهونه داري
هزار و يك شكايت از اين زمونه داري
چشمانتظارم نذار تاريك و تارم نذار
بيشتر از اين غصه رو رو كولهبارم نذار

چه روز و روزگاريه واي چه شباي تاريه
دل پي بيقراري و عاشق ما فراريه
اون روز و روزگاري بود زمستون و بهاري بود
تو شادي و تو غصهمون حال و هواي ياري بود
براي بيوفايي هزار بهونه داري
هزار و يك شكايت از اين زمونه داري
چشمانتظارم نذار تاريك و تارم نذار
بيشتر از اين غصه رو رو كولهبارم نذار

چشمانتظارم نذار تاريك و تارم نذار
بيشتر از اين غصه رو رو كولهبارم نذار
براي بيوفايي هزار بهونه داري
هزار و يك شكايت از اين زمونه داري
چشمانتظارم نذار تاريك و تارم نذار
بيشتر از اين غصه رو رو كولهبارم نذار
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط:
#13
گره ی گم

با هر که سخن گفتم در خود گره ای گم بود
چون کرم شبان تابان میتابی و میتابم

بر هر که نظر کردم گریان و پریشان بود
چون ابر سبک باران میباری و میبارم

من درد محبت را هرگز به تو نسپردم
این عقده دیرین را میدانی و میدانم
بر مرثیه ام بنگر نقش رخ خود بینی
این قصه غمگین را میخوانی و میخوانم
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط:
#14
از ماست که بر ماست

یه دشت سر سبز یه رود پر آب
یه سد محکم داشتیم تو سیلاب
ما از خوشی ها دلامون آزرد
سد رو شکستیم دنیا رو آب برد

حالا از اون درو دشت چیزی نمونده باقی
انگار از این میخونه صد ساله رفته ساقی
حالا غم ما قد یه دریاست
جایی که باید دل به دریا زد همینجاست
نه کار ایناست نه کار اوناست
از این و اون نیست از ماست که برماست


یه دشت سر سبز یه رود پر آب
یه سد محکم داشتیم تو سیلاب
ما از خوشی ها دلامون آزرد
سد رو شکستیم دنیا رو آب برد

حالا از اون درو دشت چیزی نمونده باقی
انگار از این میخونه صد ساله رفته ساقی
حالا غم ما قد یه دریاست
جایی که باید دل به دریا زد همینجاست
نه کار ایناست نه کار اوناست
از این و اون نیست از ماست که برماست

حالا از اون درو دشت چیزی نمونده باقی
انگار از این میخونه صد ساله رفته ساقی
حالا غم ما قد یه دریاست
جایی که باید دل به دریا زد همینجاست
نه کار ایناست نه کار اوناست
از این و اون نیست از ماست که برماست

نه کار ایناست نه کار اوناست
از این و اون نیست از ماست که برماست

نه کار ایناست نه کار اوناست
از این و اون نیست از ماست که برماست
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط:
#15
سایه

من همونم که همیشه
غم و غصم بیشماره
اونیکه تنهاترینه
حتی سایه ام نداره

این منم که خوبیامو
کسی هرگز نشناخته
اونکه در راه رفاقت
همه هستیشو باخته

هر رفیقه راهی با من
دو سه روزی همسفر بود
ادعای هر رفاقت
واسه من چه زود گذر بود
هر کی با زمزمه عشق
دو سه روزی عاشقم شد
عشق اون باعث زجر همه ی دقایقم شد

اونکه عاشق بود و عمری
از جدا شدن میترسید
همه هراس و ترسش
به دروغش نمی ارزید
چه اثر از این صداقت
چه ثمر از این نجابت
وقتی قد سر سوزن
به وفا نکردیم عادت

من همونم که همیشه
غم و غصم بیشماره
اونیکه تنهاترینه
حتی سایه ام نداره

این منم که خوبیارو
کسی هرگز نشناخته
اونکه در راه رفاقت
همه هستیشو باخته

هر رفیقه راهی با من
دو سه روزی همسفر بود
ادعای هر رفاقت
واسه من چه زود گذر بود
هر کی با زمزمه عشق
دو سه روزی عاشقم شد
عشق اون باعث زجر همه ی دقایقم شد

اونکه عاشق بود و عمری
از جدا شدن میترسید
همه هراس و ترسش
به دروغش نمی ارزید
چه اثر از این صداقت
چه ثمر از این نجابت
وقتی قد سر سوزن
به وفا نکردیم عادت
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط:
#16
فرنگیس

شب ، شب كه ميشه تو كوچه غم
اشك من ميشه ستاره
من چشمامو به ابرا ميدم
آسمون بارون ميباره
ميخونم آخ كه ديگه فرنگيس
عشق تو داغونم كرد
به كي بگم كه چشمات تو غصه زندونم كرد
دلم شده ديوونه
خدا خودش ميدونه
كوچه دلش ميگيره سكوتشو ميسكونه
(پنجره ها با فرياد ميگن كي باز ميخونه
من روي هر ديوار غمگين اسمتو
با اشك ميشونم
من توي هر كوچه خاموش ديوونه اي بي آشيونه م
ميخونم آخ كه ديگه فرنگيس)
عشق تو داغونم كرد
به كي بگم كه چشمات تو غصه زندونم كرد
دلم شده ديوونه
خدا خودش ميدونه
كوچه دلش ميگيره سكوتشو ميسكونه
(پنجره ها با فرياد ميگن كي باز ميخونه
ميگن كي باز ميخونه *3
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط:
#17
غربت

دل هیچکی مثل من
غربت اینجا رو نداره
دیگه حرفای علاقه
همه مردن تو دلم
مثل گنجشکای بی لونه و بی جای محله
دیگه هیجا تو درختا جای من نیست که برم
با تو بودن خیلی وقته که گذشته
بی تو بودن مثل مهر سرنوشته
دیگه اسم تو رو هی زمزمه کردن
واسه من نه تو میشه نه فرقی داره
بارونه از سر شب همش میباره
تو گوشم داد میزنه همش میناله
دیگه هیچکی مثل من
غربت اینجارو نداره
زندگی ارزش این همه اشکا رو نداره

دل هیچکی مثل من
غربت اینجا رو نداره
دیگه حرفای علاقه
همه مردن تو دلم
مثل گنجشکای بی لونه و بی جای محله
دیگه هیجا تو درختا جای من نیست که برم
با تو بودن خیلی وقته که گذشته
بی تو بودن مثل مهر سرنوشته
دیگه اسم تو رو هی زمزمه کردن
واسه من نه تو میشه نه فرقی داره
بارونه از سر شب همش میباره
تو گوشم داد میزنه همش میناله
دیگه هیچکی مثل من
غربت اینجارو نداره
زندگی ارزش این همه اشکا رو نداره
دل هیچکی مثل من
غربت اینجا رو نداره
نداره
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط:
#18
خواب بارون

تو هموني كه توي موج بلا
واسه تو دستامو قايق مي كنم
اگه موجا تو رو از من بگيرن
قطره قطره آب مي شم دق مي كنم
واي كه دلم طاقت دوري تو نداره
بغض نبودن تو اشكامو در مياره

اي كه بي تو اين كوير، خواب بارون مي بينه
وقتي نيستي، غم دنيا توي قلبم مي شينه
اي كه بي تو واسه من، همه قفسه
مرثیه‎است نبودن تو التهاب نفسه

توي بهت و غم تنهايي من
به سرم دست نوازش كشيدي
ولي با رفتنت اي هستي من
هستي منو به آتيش كشيدي
واي كه دلم طاقت دوري تو نداره
بغض نبودن تو اشكامو در مياره
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط:
#19
پیوستگی

مگه میشه مگه میشه
مگه میشه ترک وطن کرد
توی غربت عمری رو سر کرد
من که میدونم
تنها میمونم
وقتی غربت تو صداته
تو که توی همیشگی نیستی
دیگه عاشق زندگی نیستی
تو که میدونی
تنها میمونی

ای صبورو هی صبورو
بی غرورو جدا نمیشه بود
واسه زنجیر پیوستگی قانونه
ما که میدونیم
تنها میمونیم
ما که میدونیم
تنها میمونیم

مگه میشه مگه میشه
مگه میشه ترک وطن کرد
توی غربت عمری رو سر کرد
من که میدونم
تنها میمونم

وقتی غربت تو صداته
تو که توی همیشگی نیستی
دیگه عاشق زندگی نیستی
تو که میدونی
تنها میمونی

ای صبورو هی صبورو
بی غرورو جدا نمیشه بود
واسه زنجیر پیوستگی قانونه
ما که میدونیم
تنها میمونیم
ما که میدونیم
تنها میمونیم

ما که میدونیم
تنها میمونیم
ما که میدونیم
تنها میمونیم
ما که میدونیم
تنها میمونیم
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط:
#20
هدیه

وقتی دستام خالی باشه
وقتی باشم عاشق تو
غیر دل چیزی ندارم
که بدونم لایق تو

دلم و از مال دنیا
به تو هدیه داده بودم
با تموم بی پناهیم
به تو تکیه داده بودم

هر بلایی سرم اومد
همه زجری که کشیدم
همه رو به جون خریدم
ولی از تو نبریدم
هرجا بودم با تو بودم
هرجا رفتم تو رو دیدم
تو سبک شدن تو رویا
همه جا به تو رسیدم

اگه احساسم و کشتی
اگه از یاد منو بردی
اگه رفتی بی تفاوت
به غریبی سر سپردی

بدون اینو که دل من
شده جادو به طلسمت
یکی هست اینور دنیا
که تو یادش مونده اسمت

هر بلایی سرم اومد
همه زجری که کشیدم
همه رو به جون خریدم
ولی از تو نبریدم
هرجا بودم با تو بودم
هرجا رفتم تو رو دیدم
تو سبک شدن تو رویا
همه جا به تو رسیدم

اگه احساسم و کشتی
اگه از یاد منو بردی
اگه رفتی بی تفاوت
به غریبی سر سپردی
بدون اینو که دل من
شده جادو به طلسمت
یکی هست اینور دنیا
که تو یادش مونده اسمت

یکی هست اینور دنیا
که تو یادش مونده اسمت
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  متن اهنگ! هویدا مهرزاد 15 405 ۱۵-۰۳-۰، ۰۶:۱۱ ب.ظ
آخرین ارسال: هویدا مهرزاد
Lightbulb متن آهنگ فرشته ی تاریکی سرنای را 0 5,175 ۱۱-۰۴-۹۴، ۰۳:۴۳ ب.ظ
آخرین ارسال: سرنای را

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
4 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
khorshid (۱۰-۰۶-۹۵, ۰۴:۳۲ ب.ظ)، Hamraz.77 (۱۹-۰۸-۹۵, ۰۸:۲۷ ق.ظ)، دختر ماه (۲۳-۰۴-۹۸, ۰۹:۲۷ ق.ظ)، نیلوفرآبی (۰۱-۰۹-۹۹, ۰۱:۵۱ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان