ارسالها: 2,414
موضوعها: 1,356
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۱
اعتبار:
573
سپاسها: 3966
3488 سپاس گرفتهشده در 2005 ارسال
باغ بارون زده
من از صداي گريه تو
به غربت بارون رسيدم
تو چشات باغ بارون زده ديدم...
چشم تو همرنگ يه باغه
تو غربت غروب پاييز
مثل من از يه درد کهنه لبريز...
با تو بوي کاهگل و خاک
عطر کوچه باغ نمناک
زنده ميشه...
با تو بوي خاک و بارون
عطر ترمه و گلابدون
زنده ميشه...
تو مثل شهر کوچيک من
هنوز برام خاطره سازي
هنوزم قبله معصوم نمازه...
تو مثل ياد بازي من
تو کوچه هاي پير و خاکي
هنوزم براي من عزيز و پاکي...
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي
ارسالها: 2,414
موضوعها: 1,356
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۱
اعتبار:
573
سپاسها: 3966
3488 سپاس گرفتهشده در 2005 ارسال
چشم انتظار
ای كه سياهه چشمات همرنگ روزگارم
از دست تو چه روز و چه روزگاري دارم
هزار تا وعده دادي نيومدي مارو كاشتي
اين دل مهربونو چشمانتظار گذاشتي
براي بيوفايي هزار بهونه داري
هزار و يك شكايت از اين زمونه داري
ای كه سياهه چشمات همرنگ روزگارم
از دست تو چه روز و چه روزگاري دارم
هزار تا وعده دادي نيومدي مارو كاشتي
اين دل مهربونو چشمانتظار گذاشتي
براي بيوفايي هزار بهونه داري
هزار و يك شكايت از اين زمونه داري
چشمانتظارم نذار تاريك و تارم نذار
بيشتر از اين غصه رو رو كولهبارم نذار
چه روز و روزگاريه واي چه شباي تاريه
دل پي بيقراري و عاشق ما فراريه
اون روز و روزگاري بود زمستون و بهاري بود
تو شادي و تو غصهمون حال و هواي ياري بود
براي بيوفايي هزار بهونه داري
هزار و يك شكايت از اين زمونه داري
چشمانتظارم نذار تاريك و تارم نذار
بيشتر از اين غصه رو رو كولهبارم نذار
چشمانتظارم نذار تاريك و تارم نذار
بيشتر از اين غصه رو رو كولهبارم نذار
براي بيوفايي هزار بهونه داري
هزار و يك شكايت از اين زمونه داري
چشمانتظارم نذار تاريك و تارم نذار
بيشتر از اين غصه رو رو كولهبارم نذار
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي
ارسالها: 2,414
موضوعها: 1,356
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۱
اعتبار:
573
سپاسها: 3966
3488 سپاس گرفتهشده در 2005 ارسال
گره ی گم
با هر که سخن گفتم در خود گره ای گم بود
چون کرم شبان تابان میتابی و میتابم
بر هر که نظر کردم گریان و پریشان بود
چون ابر سبک باران میباری و میبارم
من درد محبت را هرگز به تو نسپردم
این عقده دیرین را میدانی و میدانم
بر مرثیه ام بنگر نقش رخ خود بینی
این قصه غمگین را میخوانی و میخوانم
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي
ارسالها: 2,414
موضوعها: 1,356
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۱
اعتبار:
573
سپاسها: 3966
3488 سپاس گرفتهشده در 2005 ارسال
از ماست که بر ماست
یه دشت سر سبز یه رود پر آب
یه سد محکم داشتیم تو سیلاب
ما از خوشی ها دلامون آزرد
سد رو شکستیم دنیا رو آب برد
حالا از اون درو دشت چیزی نمونده باقی
انگار از این میخونه صد ساله رفته ساقی
حالا غم ما قد یه دریاست
جایی که باید دل به دریا زد همینجاست
نه کار ایناست نه کار اوناست
از این و اون نیست از ماست که برماست
یه دشت سر سبز یه رود پر آب
یه سد محکم داشتیم تو سیلاب
ما از خوشی ها دلامون آزرد
سد رو شکستیم دنیا رو آب برد
حالا از اون درو دشت چیزی نمونده باقی
انگار از این میخونه صد ساله رفته ساقی
حالا غم ما قد یه دریاست
جایی که باید دل به دریا زد همینجاست
نه کار ایناست نه کار اوناست
از این و اون نیست از ماست که برماست
حالا از اون درو دشت چیزی نمونده باقی
انگار از این میخونه صد ساله رفته ساقی
حالا غم ما قد یه دریاست
جایی که باید دل به دریا زد همینجاست
نه کار ایناست نه کار اوناست
از این و اون نیست از ماست که برماست
نه کار ایناست نه کار اوناست
از این و اون نیست از ماست که برماست
نه کار ایناست نه کار اوناست
از این و اون نیست از ماست که برماست
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي
ارسالها: 2,414
موضوعها: 1,356
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۱
اعتبار:
573
سپاسها: 3966
3488 سپاس گرفتهشده در 2005 ارسال
سایه
من همونم که همیشه
غم و غصم بیشماره
اونیکه تنهاترینه
حتی سایه ام نداره
این منم که خوبیامو
کسی هرگز نشناخته
اونکه در راه رفاقت
همه هستیشو باخته
هر رفیقه راهی با من
دو سه روزی همسفر بود
ادعای هر رفاقت
واسه من چه زود گذر بود
هر کی با زمزمه عشق
دو سه روزی عاشقم شد
عشق اون باعث زجر همه ی دقایقم شد
اونکه عاشق بود و عمری
از جدا شدن میترسید
همه هراس و ترسش
به دروغش نمی ارزید
چه اثر از این صداقت
چه ثمر از این نجابت
وقتی قد سر سوزن
به وفا نکردیم عادت
من همونم که همیشه
غم و غصم بیشماره
اونیکه تنهاترینه
حتی سایه ام نداره
این منم که خوبیارو
کسی هرگز نشناخته
اونکه در راه رفاقت
همه هستیشو باخته
هر رفیقه راهی با من
دو سه روزی همسفر بود
ادعای هر رفاقت
واسه من چه زود گذر بود
هر کی با زمزمه عشق
دو سه روزی عاشقم شد
عشق اون باعث زجر همه ی دقایقم شد
اونکه عاشق بود و عمری
از جدا شدن میترسید
همه هراس و ترسش
به دروغش نمی ارزید
چه اثر از این صداقت
چه ثمر از این نجابت
وقتی قد سر سوزن
به وفا نکردیم عادت
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي
ارسالها: 2,414
موضوعها: 1,356
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۱
اعتبار:
573
سپاسها: 3966
3488 سپاس گرفتهشده در 2005 ارسال
فرنگیس
شب ، شب كه ميشه تو كوچه غم
اشك من ميشه ستاره
من چشمامو به ابرا ميدم
آسمون بارون ميباره
ميخونم آخ كه ديگه فرنگيس
عشق تو داغونم كرد
به كي بگم كه چشمات تو غصه زندونم كرد
دلم شده ديوونه
خدا خودش ميدونه
كوچه دلش ميگيره سكوتشو ميسكونه
(پنجره ها با فرياد ميگن كي باز ميخونه
من روي هر ديوار غمگين اسمتو
با اشك ميشونم
من توي هر كوچه خاموش ديوونه اي بي آشيونه م
ميخونم آخ كه ديگه فرنگيس)
عشق تو داغونم كرد
به كي بگم كه چشمات تو غصه زندونم كرد
دلم شده ديوونه
خدا خودش ميدونه
كوچه دلش ميگيره سكوتشو ميسكونه
(پنجره ها با فرياد ميگن كي باز ميخونه
ميگن كي باز ميخونه *3
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي
ارسالها: 2,414
موضوعها: 1,356
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۱
اعتبار:
573
سپاسها: 3966
3488 سپاس گرفتهشده در 2005 ارسال
غربت
دل هیچکی مثل من
غربت اینجا رو نداره
دیگه حرفای علاقه
همه مردن تو دلم
مثل گنجشکای بی لونه و بی جای محله
دیگه هیجا تو درختا جای من نیست که برم
با تو بودن خیلی وقته که گذشته
بی تو بودن مثل مهر سرنوشته
دیگه اسم تو رو هی زمزمه کردن
واسه من نه تو میشه نه فرقی داره
بارونه از سر شب همش میباره
تو گوشم داد میزنه همش میناله
دیگه هیچکی مثل من
غربت اینجارو نداره
زندگی ارزش این همه اشکا رو نداره
دل هیچکی مثل من
غربت اینجا رو نداره
دیگه حرفای علاقه
همه مردن تو دلم
مثل گنجشکای بی لونه و بی جای محله
دیگه هیجا تو درختا جای من نیست که برم
با تو بودن خیلی وقته که گذشته
بی تو بودن مثل مهر سرنوشته
دیگه اسم تو رو هی زمزمه کردن
واسه من نه تو میشه نه فرقی داره
بارونه از سر شب همش میباره
تو گوشم داد میزنه همش میناله
دیگه هیچکی مثل من
غربت اینجارو نداره
زندگی ارزش این همه اشکا رو نداره
دل هیچکی مثل من
غربت اینجا رو نداره
نداره
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي
ارسالها: 2,414
موضوعها: 1,356
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۱
اعتبار:
573
سپاسها: 3966
3488 سپاس گرفتهشده در 2005 ارسال
خواب بارون
تو هموني كه توي موج بلا
واسه تو دستامو قايق مي كنم
اگه موجا تو رو از من بگيرن
قطره قطره آب مي شم دق مي كنم
واي كه دلم طاقت دوري تو نداره
بغض نبودن تو اشكامو در مياره
اي كه بي تو اين كوير، خواب بارون مي بينه
وقتي نيستي، غم دنيا توي قلبم مي شينه
اي كه بي تو واسه من، همه قفسه
مرثیهاست نبودن تو التهاب نفسه
توي بهت و غم تنهايي من
به سرم دست نوازش كشيدي
ولي با رفتنت اي هستي من
هستي منو به آتيش كشيدي
واي كه دلم طاقت دوري تو نداره
بغض نبودن تو اشكامو در مياره
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي
ارسالها: 2,414
موضوعها: 1,356
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۱
اعتبار:
573
سپاسها: 3966
3488 سپاس گرفتهشده در 2005 ارسال
پیوستگی
مگه میشه مگه میشه
مگه میشه ترک وطن کرد
توی غربت عمری رو سر کرد
من که میدونم
تنها میمونم
وقتی غربت تو صداته
تو که توی همیشگی نیستی
دیگه عاشق زندگی نیستی
تو که میدونی
تنها میمونی
ای صبورو هی صبورو
بی غرورو جدا نمیشه بود
واسه زنجیر پیوستگی قانونه
ما که میدونیم
تنها میمونیم
ما که میدونیم
تنها میمونیم
مگه میشه مگه میشه
مگه میشه ترک وطن کرد
توی غربت عمری رو سر کرد
من که میدونم
تنها میمونم
وقتی غربت تو صداته
تو که توی همیشگی نیستی
دیگه عاشق زندگی نیستی
تو که میدونی
تنها میمونی
ای صبورو هی صبورو
بی غرورو جدا نمیشه بود
واسه زنجیر پیوستگی قانونه
ما که میدونیم
تنها میمونیم
ما که میدونیم
تنها میمونیم
ما که میدونیم
تنها میمونیم
ما که میدونیم
تنها میمونیم
ما که میدونیم
تنها میمونیم
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي
ارسالها: 2,414
موضوعها: 1,356
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۱
اعتبار:
573
سپاسها: 3966
3488 سپاس گرفتهشده در 2005 ارسال
هدیه
وقتی دستام خالی باشه
وقتی باشم عاشق تو
غیر دل چیزی ندارم
که بدونم لایق تو
دلم و از مال دنیا
به تو هدیه داده بودم
با تموم بی پناهیم
به تو تکیه داده بودم
هر بلایی سرم اومد
همه زجری که کشیدم
همه رو به جون خریدم
ولی از تو نبریدم
هرجا بودم با تو بودم
هرجا رفتم تو رو دیدم
تو سبک شدن تو رویا
همه جا به تو رسیدم
اگه احساسم و کشتی
اگه از یاد منو بردی
اگه رفتی بی تفاوت
به غریبی سر سپردی
بدون اینو که دل من
شده جادو به طلسمت
یکی هست اینور دنیا
که تو یادش مونده اسمت
هر بلایی سرم اومد
همه زجری که کشیدم
همه رو به جون خریدم
ولی از تو نبریدم
هرجا بودم با تو بودم
هرجا رفتم تو رو دیدم
تو سبک شدن تو رویا
همه جا به تو رسیدم
اگه احساسم و کشتی
اگه از یاد منو بردی
اگه رفتی بی تفاوت
به غریبی سر سپردی
بدون اینو که دل من
شده جادو به طلسمت
یکی هست اینور دنیا
که تو یادش مونده اسمت
یکی هست اینور دنیا
که تو یادش مونده اسمت
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي