چه میشه کرد فک کنم چاره دیگه ای ندارم شعر هم از خودمه .
روز جزا
متن شعرم میزارم که یه وقت اگه متوجه نشدین ببینینش :
به نام آنکه از نامش ببارد ابر باران را ...... وزان مهر فروزانش برویاند گیاهان را
ولیکن ای خدایی که ز نامت ابر باران شد ...... چرا در یک چنین روزی بیاد آری گناهان را
همی گویم ز روزی که تماما در عزا باشیم ...... کنیم توبه که شاید او ببخشاید کریحان را
همان روزی که از نامش ببارد اشک هامان را ...... همان روزی که یاد آرد تمام دردهامان را
همان کنکور بی حاصل که از یادش دلم خون شد ......که با شیمی و با فیزیک به خون شوید خیابان را
خب فعلا نمیدونم نفری بعدی کیو دعوت کنم . منتظر باشید