امتیاز موضوع:
  • 2 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
چرک های نشسته|دلنوشته های رها.ر
#11
خدا سلام
خدا سلام
خدا سلام
خدا سلام

تا هر وقت بخواهی سلام میکنم تا جوابم را بدهی..فقط یه بار

خدایااااااااااااااااااااااااااا
خسته ام از این همه درد..

خداااااااااااااااااااااااااااااا
امسال عید هم دارد کم کم پا به پا می اید و دل بی تابم را بی تاب تر میکند..

خداااااااااااااا
چرا نمیداند دیگر توان ندارم

خداااااااااااااااااااااا
میخندم و میخندم و میخندم..
اما خنده نیست..
به قول خود نامردش که 11 ماه است نگاهش را از من دریغ کرده خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است

خدااااااااااااااااا
چه طور تاب بیاورم بعد از 17 عیدی که سال تحویل در glaاغوشش بودم 18همین سال را در کناز قبرش باشم

خدااااااااااا

ازتو نمیخواهم مرا هم ببری
با همه درد و عذاب و رنج..
با همه بی لطفی های این دنیا
نمیخواهم این حس هارا پدر و مادرم برای سال بعد داشته باشند برای دومین بار

اما به بهارت بگو نیاد
بگو من شب های بهار را بدون او نمیخوام..

خداااااااااااااا
بشنو
خداااااااااااا

اخ خدا..
اخ خدا....

اخ خدا نفس ندارم...اخ خدا حتی کپسول اکسیژن سبز کنار اتم هم جواب گویم نیست..
من با نفس های او نفس میکشیبدم
با لبخند او زنده میشدم..

حالا مرده ام
مردهی متحرکی که میخندد و میخنند و هیچکس نمیداند خندیدن و خنداندن مرده چیست..نمیداند..


نفس قطع میشود و انا لله وانا الیه راجعون

رها _5شنبه 15 اسفند 1392 ساعت 8.2 شب
سپاس شده توسط: مهرسا ، hanieyh ، .RaHa. ، ملکه برفی ، ~ MoOn ~ ، maedeh
#12
[عکس: 51528hgvkxorjau.gif]
[×دِلَـم بَـرايِ نـيـمـكَـت هـآي چـوبـي ايـن دَوازده سـآل تَـنـگ مـيـشَـود!×]
[
×
بـرآي ايـن مـآنـتـو هـآي سُـرمِـه اي كـه حـالـآ اَز لـِبـآس عِـيـد كـودَكـي اَم[عکس: %E3%82%9C%2A_%E3%83%94%E3%83%B3%E3%82%AF...2%9C_m.gif] هـَم بـيـشَـتـر دوسـتِـشـآن دآرم تـَنـگ مـيـشَـود!،
[عکس: %E3%83%A2%E3%83%8E%E3%82%AF%E3%83%AD_m.gif]ايـن[عکس: %E3%83%A2%E3%83%8E%E3%82%AF%E3%83%AD_m.gif]
پـآيـآن نـوجـوآنـيـم[عکس: %E3%82%9C%2A%E3%81%8B%E3%82%8F%E3%81%84%...2%9C_m.gif]! بـَدجـور نَـفـس هـآي آخـَرَش را صـدآ دآر مـيـكِـشَـد !![b]×]
[/b]
[عکس: 51528hgvkxorjau.gif]
سپاس شده توسط:
#13
متنفرم از آدمهایی که
دیوار بلندت را میبینند؛
ولی به دنبال همان آجر لق دیوارت هستند که:
تو را فرو بریزند...!!
تا تو را انکار کنند....!!
تا از رویت رد شوند.........!!!!
سپاس شده توسط:
#14


بعضی ها رو نباید تحویل میگرفتیم ولی گرفتیم
به بعضی ها نباید رو میدادیم ولی دادیم
با بعضی ها نباید حرف میزدیم که زدیم
اصلا بعضی ها رو نباید ادم حساب میکردیم که کردیم

اینو میذاریم به حساب نیت پاک و قلب سخاوتمندمون نه از سر حماقت!!!
سپاس شده توسط:
#15
بارن که میبارد دلم پر میشود از هر ان احساسی که در خود کشته بودم..احساس بی احساسی..
پر میشم از کینه ایی که روزی از یادم دور انداخته بودم....
و حال من نگاه میکنم به تک تک قطراتی که جسم کهنه ام رو میشوید..
روزی نو...
نوایی نو...
یاعلی

(فی البداهه خودم)




[عکس: rb021wst7jq8o0vvo9v.gif]
سپاس شده توسط:
#16
بـــَرآی بَـعــضــی دَردهـــآ ،
نـَــه مـیــتـوآن
گــِـریــه کـــَــرد ..
نـَـــه مـیــتوان فــــریـــآد زَد ..
بــــرآی بـعـضـــی دَردهــــآ ،
فـَقَـــط مـیـتـوآن نِـگـآه کـــَرد و بــی صــِـــدا شِکَســــت ..
مــِثــل دَردِ دِل تـَـنـگی .. !

سپاس شده توسط:
#17

ما ، زندگی می کنیم برای مُردن ...
می میریم برای زندگی ... ،
نه ...
منتظر ِ پایان ِ این قصه نباشید ...
این قصه ، کلیشه ی تمام نشدنی ِ دنیاست ..
که هر لحظه ... در هر نفس .. ،
بین ِ تک تک ِ ما آدم ها ،
نفــس می کشد ...
سپاس شده توسط:
#18

شاید پیروزی ،
همان دو خط نوشتن برای تو .. ،
و آن نگاه ِ بی دغدغه و فریـــآد گونه ات بود ..
شاید پیروزی .. ،
باختن در هیاهوی آغوش ِ دنیاسوزت بود ..
شاید ..
پیروزی ..
مرگ ِ لحظه ها ، در پساپس ِ نفس های بی غرورت بود
سپاس شده توسط:
#19
انقدر تیشه به ریشه ام خورده
انقدر نمک ریخته شد بر زخم دل چرکینم.
انقدر انقدر ها در زهنم سو سو میزند
ومن خسته ام.
به دنبال سایه ای که مرا ببرد...
نه سوار بر تخت و کجاوه.نه با اخرین تکنولوژی
من رفتن روحم را میخواهم

خودم فیالبداهه
اقا بعضی حرفا درد داره
سپاس شده توسط:
#20
من یـــه آدم ترسواَم
آره ترســویی و شکنـــنده ای که فقط ظــآهرم سخـــت شــده


خســــتم.
خیلی خســـتم
دلــــم یـــک فنجـــــآن مــرگ مـــی خـــوآهــَــد
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
Exclamation دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان لیلی 3,082 184,844 ۰۱-۰۵-۰، ۰۷:۵۳ ب.ظ
آخرین ارسال: arom
  دلنوشته های من|دهقانی کاربر انجمن ایران رمان دهقانی 11 1,067 ۲۷-۰۲-۹۷، ۱۱:۱۸ ب.ظ
آخرین ارسال: دهقانی
  دیالوگ و دلنوشته | ابراهیمی کاربر انجمن ایران رمان ebrahime 7 636 ۱۸-۱۲-۹۵، ۰۲:۱۷ ق.ظ
آخرین ارسال: ebrahime

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
9 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
sadaf (۲۸-۰۵-۹۶, ۱۱:۲۰ ق.ظ)، .ShahrzaD. (۳۰-۰۴-۹۵, ۰۹:۰۸ ب.ظ)، خانوم معلم (۱۹-۰۷-۹۴, ۱۰:۱۰ ب.ظ)، asma123 (۱۴-۰۹-۹۴, ۰۴:۴۰ ب.ظ)، فاطمه27 (۲۲-۰۵-۹۴, ۱۲:۴۲ ب.ظ)، dakhtare-darya (۱۲-۰۶-۹۴, ۰۳:۵۲ ب.ظ)، HIDDEN (۰۷-۱۱-۹۵, ۰۷:۱۶ ق.ظ)، eternity (۲۲-۰۳-۹۵, ۰۳:۰۶ ب.ظ)، farideh.k (۳۰-۰۶-۹۹, ۰۴:۳۷ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان