۱۸-۰۶-۹۴، ۰۶:۱۰ ب.ظ
سواد اطلاعاتي به عنوان يك نياز و ضرورت در عصر اطلاعات با تجهيز افراد به توانمنديهاي تشخيص نياز به اطلاعات، تعييننياز اطلاعاتي، جايابي، ارزيابي، و استفادة مؤثر و مسئولانة اطلاعات، بقا و كاميابي در اين عصر را تا حد بسيار زيادي تضمين
مينمايد (2003 ، ALA). براي بسط اين توانمنديها در سطح جامعه، كتابداران، اساتيد و مربيان، متخصصان فناوري، و برخي از سياستگذاران، نياز براي تدريس و آموزش
مهارتهاي اطلاعاتي در كلية سطوح و مقاطع آموزشي را مطرح نمودهاند و ضرورت
مهيانمودن افراد را براي يادگيري تمام عمر مورد تأكيد قرار دادهاند (2002 ، Rader).
سواد اطلاعاتي به عنوان پيشنياز مشاركت شهروندان، تضمينكنندة آيندة اقتصاد موفق كشورها از طريق توليد دانش، و بالاخره به عنوان پيشنيازي براي طرح مسائل جهاني كه بقاي تمدنها را به چالش ميگذرند، عنصري ضروري و حياتي به حساب ميآيد (2001Bundy, ). بر اين اساس بسياري از كشورها مانند آمريكا، استراليا، و بيشتر كشورهاي اروپايي اين مقوله را از طريق گنجاندن در نظام آموزشي خود در سطحي فراگير مورد بهرهبرداري قرار دادهاند و آموزش سواد اطلاعاتي به دانشآموزان، دانشجويان، و دانشپژوهان در اين كشورها به يك مهم بدل شده است. اين رويكرد با هدف توانمند ساختن دانشآموختگان براي بقا در محيط متغير اطلاعات و استفادة مؤثر و آگاهانه از فرصت هاي توسعة شغلي صورت پذيرفته است.
مجموعه مهارتهاي سواد اطلاعاتي بويژه براي دانشآموزان و دانشجوياني اهميتي فزاينده دارد كه در محيطي مملو از اطلاعات چندگانه، و آميخته با فناوري سريعاً در حال پيشرفت و توسعه، به سر ميبرند. با توجه به روند شتابناك كهنهشدن دانش، دانشجويان نيازمند مهارتهاي سواد اطلاعاتي هستند تا قادر به دسترسي، درك، و
بهرهگيري بهينه از دانش روزِ رشتة خود باشند.
در دهة اخير عمدتاً به دليل ايجاد پيوند ميان مهارتهاي سواد اطلاعاتي و يادگيري تمام عمر، تمايل به سواد اطلاعاتي در تمام سطوح آموزشي رشد چشمگيري داشته است، به طوري كه اين باور حاكم است كه بدون داشتن توانايي راهيابي در درياي پهناور اطلاعات، دانشجويان به دشواري مسير درست را خواهند يافت. همچنين آگاهي مربيان دانشگاه نسبت به نقش خود در آموزش دانشجويانِ باسواد اطلاعاتي، به سرعت در حال افزايش است (2001,Feast ). بر اساس گزارش «انجمن كتابخانههاي آمريكا»، مفهوم سواد اطلاعاتي به طور گستردهاي با حرفههاي اطلاعرساني و آموزش و پرورش عجين شده است. از اين نظر سواد اطلاعاتي با ايدة «يادگيري تمام عمر» اين انجمن ارتباط تنگاتنگي دارد.
در استراليا نيز «كندي»، «سربرت»، و «اوليري»1 در گزارش خود با عنوان «توسعة يادگيري تمام عمر» از طريق تعليم و تربيت دانشآموزان، بر اهميت سواد هم به عنوان بخشي از زندگي يك فراگير تمامعمر و هم به عنوان عنصري از فرايند آموزشي يادگيري تأكيد ميكنند، و اعتقاد دارند «سواد اطلاعاتي براي دسترسي و استفادة نقادانه از اطلاعات حياتي است، بهطوري كه هيچ دانشآموختهاي را نميتوان محك زد مگر آن كه باسواد اطلاعاتي باشد». در آفريقاي شمالي نيز «برنز» و «گِوِرز»2 ضمن تأييد ارتباط سواد اطلاعاتي و يادگيري تمامعمر، فعاليت قابل توجهي را به مقولة آموزش سواد اطلاعاتي در
دانشگاههاي خود اختصاص دادهاند (1999 ,Limberg ).در همين زمينه، حركت سريع
مؤسسههاي آموزش عالي از مدل دو قطبي آموزش رو در رو3 به مدلي كه «تدريس انعطافپذير»4 ناميده ميشود ، در واقع پاسخي است به تحولات عصر اطلاعات كه طيفي وسيع از فرصتهاي آموزشي را براي افراد بيشتري طلب ميكند (2003,Johnston & Webber ).
در اين ميان آموزش عالي به عنوان خاستگاه اصلي بسط فراگير و وسيع چنين
پديدهاي، با ايجاد دورهها و برنامههاي نظاممند سواد اطلاعاتي، از راههاي زير ايفاي نقش نموده است:
ـ پرورش فراگيران تمام عمر به عنوان مأموريت محوري مؤسسه هاي آموزش عالي و ديگر مؤسسههاي آموزشي، بازتاب فزايندهاي بر كيفيت رشتههاي تحصيلي داشته است.
ـ سواد اطلاعاتي، يادگيري را تا آن سوي مرزهاي كلاسهاي درس گسترش داده است و افراد را در فراگيري «خود راهبرانه» در تمام زمينهها پشتيباني ميكند.
ـ مؤسسههاي آموزشي با پرورش تفكر انتقادي و نيز با كمك به فراگيران در ايجاد چارچوبي براي فراگيري نحوة يادگيري، مبنايي را براي رشد مستمر در تمام زمينههاي شغلي فراهم ميآورند و شهرونداني را به جامعه عرضه ميدارند كه در تمام نقشها و
زمينههاي زندگي، آگاهانه عمل ميكنند.
ـ در نهايت، از ديگر ثمرات تعليم سواد اطلاعاتي در مؤسسههاي آموزشي، افزايش قابليت افراد در تصميمگيري استراتژيك است.
با توجه به اهميت و ضرورت فراگيري سواد اطلاعاتي در عصر اطلاعات و درك اين مهم توسط مجامع و جوامع مختلف در سراسر جهان، مدل ها و استانداردهايي توسط
سازمانهاي معتبر و افراد صاحبنظر براي آموزش اين توانمنديها مطرح شده است كه در ادامه به آنها پرداخته شده است.
مدلهاي سواد اطلاعاتي
مدل بروس
در زمينة سواد اطلاعاتي و باسواد اطلاعاتي شدن، مدل «بروس» مدلي است كه بيشترين ارجاعات به آن داده شده است. «بروس» با بهرهگيري از «روش پديدهنگاري»1 ، با مصاحبه هاي عميق و تمركز بر پرسشهاي كليدي به شناسايي هفت مسير مختلف آزمودن سواد اطلاعاتي با عنوان «وجوه هفتگانة سواد اطلاعاتي»2 پرداخته است. در واقع اين مدل به گونهاي نيست كه هر گروه از افراد را در وجهي خاص قرار دهد، بلكه هفت مسير متفاوت را براي تجربة سواد اطلاعاتي تبيين مي كند. اين وجوه هفتگانة سواد اطلاعاتي دربرگيرندة طيفي از مفاهيم، يعني «مفهوم فناوري اطلاعات» تا «مفهوم خِرد» هستند. اين مدل با اجزاي ارائهشده در جدول 1، به عنوان يك متن كليدي در پژوهشهاي مختلف اين حوزه مورد استناد قرار ميگيرد و از اهميت ويژهاي برخوردار است (2002,Webber & Johnston ).
مفهوم فناوري اطلاعات بهرهگيري از فناوري اطلاعات براي ارزيابي اطلاعات و برقراري ارتباط رده دوم
مفهوم منابع اطلاعات يافتن اطلاعات موجود در منابع اطلاعات رده سوم
مفهوم فرايند اطلاعات اجراي يك فرايند رده چهارم
مفهوم كنترل اطلاعات كنترل اطلاعات رده پنجم
مفهوم ساختار دانش ساخت دانش شخصي مبتني بر حوزة جديد علاقه رده ششم
مفهوم گسترة دانش كار با دانش و چشماندازهاي شخصي كه با شيوهاي مانند راه كسب بينش و درك يك موضوع مطابقت دارد رده هفتم
مفهوم خِرد استفادة خردمندانه از اطلاعات به نفع ديگران [ با مشاركت در توليد دانش]
رويكرد حل مسئله اطلاعاتي شش مهارت بزرگ1
«رويكرد حل مسئلة اطلاعاتي شش مهارت بزرگ» مدل ديگري است كه استفادة وسيع و گسترده در آموزش مهارتهاي اطلاعاتي ايالات متحده را به خود اختصاص داده است. اين مدل كه «آيزنبرگ» و «بركوويتز»2 آن را ارائه كرده اند(2003 ,Johnstone & Webber ) رويكردي كلي به حل مسئلة اطلاعاتي دارد و شش گام اصلي را براي يادگيري عرضه مي كند. هر چند تقدم و تأخر اين مراحل ششگانه بسته به هر مورد جستجو ممكن است تغيير كند، ولي براي موفقيت در تحليل و حل موفق يك مسئله، پشت سر گذاشتن مراحلي كه ميآيد ضروري است:
تعريف مسئله. مسئله بايد با رويكردي اطلاعاتي تعريف شود؛ بدين مفهوم كه پيش از اقدام به تدوين راهبردهاي جستجوي اطلاعات، بايد مشخص شود كه نياز اطلاعاتي چيست و چه اطلاعاتي براي رفع آن بايد گردآوري شوند. «آيزنبرگ» و «بركوويتز» بر اين باورند كه اغلب افراد براي تعريف موضوع خود، زمان بسيار ناچيزي را صرف مي كنند و بيش از آن كه به تأمل در خصوص نوع اطلاعات مورد نياز خود بپردازند، غرق در راهبردهاي جستجوي اطلاعات (مرحله دوم) مي شوند؛ حال آن كه با تعريف روشن و درك مسئلة اطلاعاتي ميتوان به طرز شايستهتري به سمت راهحلها حركت نمود.
راهبردهاي جستجوي اطلاعات. پس از تبيين دقيق مسئلة اطلاعاتي، بايد دربارة تعيين مناسبترين منابع اطلاعاتي براي حل مسئلة مورد نظر تصميمگيري شود. پرسشي كه افراد بايد در اين مرحله به آن پاسخ گويند اين است كه: «بهترين منبع اطلاعاتي يا منابع اطلاعاتي براي يافتن اطلاعات مورد نظر كداماند؟» نه اين كه از خود بپرسند: «آيا ميتوانم اطلاعاتي دربارة موضوع مورد نظرم بيابم؟» آنان بايد تعيين كنند چه زماني كاوش در اينترنت مناسب است و چه زماني پرسش از يك استاد. در اين مدل منابع اطلاعات عبارتاند از: 1) سيستمهاي اطلاعاتي (كتابخانههاي دانشگاهي و عمومي)، 2) منابع انساني (متخصصان، اساتيد، و همكاران)، و 3) ديگر منابع (كتابخانة شخصي و رسانهها). در هنگام تعيين منبع اطلاعاتي مناسب جستجو، افراد بايد به ملاكهاي مختلف صحت، قابليت اعتماد، سهولت استفاده، دسترسپذيري، جامعيت، و اعتبار توجه كنند.
جايابي و دسترسي. با اجراي راهبرد جستجوي اطلاعات، جايابي و دسترسي به اطلاعات ميسر ميشود . جايابي و دسترسي با بهرهگيري از ابزارهاي دسترسي (پايگاههاي اطلاعات كتابشناختي و نمايهنامه هاي چاپي)، درك نظم مواد در كتابخانهها، بخشهاي گوناگون يك كتاب، و راهبردهاي جستجو در يك فهرست پيوسته سروكار دارند. كانون توجه برنامههاي متداول آموزش كتابخانهاي در دانشگاهها بر مهارتهاي جايابي و دسترسي است. اين برنامه ها مهارتهاي ويژهاي را آموزش مي دهند كه براي استفاده از ابزارهاي خاص دسترسي، مورد نياز هستند. نارسايي اين آموزشها در اين است كه دانشجويان از تفاوت كاربرد اين مهارتها در موقعيتهاي جديد آگاهي ندارند. به عنوان مثال يادگيري دستورالعمل هاي كاوش در پايگاههاي اطلاعات «آويد»1 ، براي كار با پايگاه هاي اطلاعات «سيلور پلاتر»2 قابل استفاده نيست، چرا كه شيوة كاوش در اين
پايگاهها با پايگاههاي قبلي متفاوت است.
كانون توجه در مدل «شش مهارت بزرگ» با تأكيد بر رويكرد حل مسئله، بر آموزش اين تفاوتها استوار است و پس از آمادهسازي و آموزش فرايند كلي حل مسئلة اطلاعاتي، به افراد آموزش داده ميشوند. به دليل كليبودن اين رويكرد، مهارتهايي كه آموزش داده ميشوند به آساني به موقعيتهاي تازه قابل انتقال هستند. در اين شيوه ابتدا كليات و مباحث مشترك پايگاههاي اطلاعات آموزش داده ميشوند. مثلاً آموخته ميشود كه اكثر پايگاههاي اطلاعات اين امكان را ميدهند كه با نام نويسنده به كاوش پرداخت و نام نويسنده را با سرعنوان موضوعي مشخصي تركيب كرد. سپس بر مهارتهاي ويژهاي كه براي كاوش در پايگاههاي اطلاعات خاص مانند «آويد» مورد نياز هستند، تأكيد ميشود ؛ به عنوان مثال براي جستجو بر اساس نويسنده بايد CTRL U تايپ شود. با آموزش رويكرد كلي حل مسئله، افراد به نحو مطلوبتري براي بهرهگيـري از منـابع اطلاعات تازه و منـحصر به فـرد، آماده ميشوند.
استفاده از اطلاعات. پس از يافتن اطلاعات مورد نياز، نوبت به بهرهگيري از اطلاعات مي رسد كه خود نيازمند مهارتهاي ويژهاي است. اين مهارتها كه عموماً با تعامل، گفتگو، خواندن، گوشدادن، بررسي، پرسش، و تأمل در خصوص اطلاعات سروكار دارند، تصميمگيري در خصوص انتخاب اقلام اطلاعاتي باارزش و استخراج مناسبترين اطلاعات را ميسر مي سازند. بر اين اساس افراد در اين مرحله بايد تصميم بگيرند كه چه چيزي باارزش است و از ميان آنها اطلاعات ضروري را استخراج نمايند.
تركيب. تركيب در واقع بهكارگيري تمام اطلاعات براي پرداختن به مسئلة تعريفشده، است و با بازسازي3 و بستهبندي مجدد اطلاعات در قالبي نو و متفاوت سروكار دارد. هر چند گاهي اوقات تركيب اطلاعات امري ساده است، ولي براي فعاليتهايي نظير نوشتن يك مقاله يا يك كتاب، تلفيق و ادغام اطلاعات يك مهارت عمده و اصلي تلقي ميشود؛ مهارتي كه با استخراج نكات مهم، سازماندهي مجدد، دستكاري و تلفيق اطلاعات سروكار دارد، و در پي اين مرحله است كه احتمالاً اطلاعات، به دانش تبديل ميشود.
ارزيابي. ارزيابي، آزمون و نقد فرايند حل مسئلة اطلاعاتي است و اثربخشي و كارآيي فرايند را تعيين مي كند. ارزيابي مشخص ميكند كه آيا اطلاعات يافتشده پاسخگوي مسئلة مورد نظر بوده يا خير؟ در اين مرحله، اين قبيل پرسشها مطرح مي شوند: آيا مسئلة اطلاعاتي حل شد؟ نياز اطلاعاتي برطرف شد؟ موقعيت مورد نظر تثبيت شد؟ در صورت منفي بودن پاسخ(ها)، فرايند شش مرحلهاي از سر گرفته ميشود.
ارزيابي با تأمل روي خودِ فرايند حل مسئلة اطلاعاتي همراه است. دانشجويان بايد از خود بپرسند: آيا فرايند حل مسئلة اطلاعاتي آنها مؤثر و كارآمد بوده؟ آيا زمان كافي صرف نمودهاند يا زمانِ صرفشده بيش از اندازة لازم بوده؟ كدام راهبردها مؤثرتر بوده و
كدامها تأثيركمتري داشتهاند؟ اين خودـ ارزيابي به آگاهي دانشجويان از نقاط قوت و
ضعفشان خواهد انجاميد و ميتواند آنها را در فرايندهاي آيندة حل مسئلة اطلاعاتي ياري كند.
مدل «كولثاو»
مينمايد (2003 ، ALA). براي بسط اين توانمنديها در سطح جامعه، كتابداران، اساتيد و مربيان، متخصصان فناوري، و برخي از سياستگذاران، نياز براي تدريس و آموزش
مهارتهاي اطلاعاتي در كلية سطوح و مقاطع آموزشي را مطرح نمودهاند و ضرورت
مهيانمودن افراد را براي يادگيري تمام عمر مورد تأكيد قرار دادهاند (2002 ، Rader).
سواد اطلاعاتي به عنوان پيشنياز مشاركت شهروندان، تضمينكنندة آيندة اقتصاد موفق كشورها از طريق توليد دانش، و بالاخره به عنوان پيشنيازي براي طرح مسائل جهاني كه بقاي تمدنها را به چالش ميگذرند، عنصري ضروري و حياتي به حساب ميآيد (2001Bundy, ). بر اين اساس بسياري از كشورها مانند آمريكا، استراليا، و بيشتر كشورهاي اروپايي اين مقوله را از طريق گنجاندن در نظام آموزشي خود در سطحي فراگير مورد بهرهبرداري قرار دادهاند و آموزش سواد اطلاعاتي به دانشآموزان، دانشجويان، و دانشپژوهان در اين كشورها به يك مهم بدل شده است. اين رويكرد با هدف توانمند ساختن دانشآموختگان براي بقا در محيط متغير اطلاعات و استفادة مؤثر و آگاهانه از فرصت هاي توسعة شغلي صورت پذيرفته است.
مجموعه مهارتهاي سواد اطلاعاتي بويژه براي دانشآموزان و دانشجوياني اهميتي فزاينده دارد كه در محيطي مملو از اطلاعات چندگانه، و آميخته با فناوري سريعاً در حال پيشرفت و توسعه، به سر ميبرند. با توجه به روند شتابناك كهنهشدن دانش، دانشجويان نيازمند مهارتهاي سواد اطلاعاتي هستند تا قادر به دسترسي، درك، و
بهرهگيري بهينه از دانش روزِ رشتة خود باشند.
در دهة اخير عمدتاً به دليل ايجاد پيوند ميان مهارتهاي سواد اطلاعاتي و يادگيري تمام عمر، تمايل به سواد اطلاعاتي در تمام سطوح آموزشي رشد چشمگيري داشته است، به طوري كه اين باور حاكم است كه بدون داشتن توانايي راهيابي در درياي پهناور اطلاعات، دانشجويان به دشواري مسير درست را خواهند يافت. همچنين آگاهي مربيان دانشگاه نسبت به نقش خود در آموزش دانشجويانِ باسواد اطلاعاتي، به سرعت در حال افزايش است (2001,Feast ). بر اساس گزارش «انجمن كتابخانههاي آمريكا»، مفهوم سواد اطلاعاتي به طور گستردهاي با حرفههاي اطلاعرساني و آموزش و پرورش عجين شده است. از اين نظر سواد اطلاعاتي با ايدة «يادگيري تمام عمر» اين انجمن ارتباط تنگاتنگي دارد.
در استراليا نيز «كندي»، «سربرت»، و «اوليري»1 در گزارش خود با عنوان «توسعة يادگيري تمام عمر» از طريق تعليم و تربيت دانشآموزان، بر اهميت سواد هم به عنوان بخشي از زندگي يك فراگير تمامعمر و هم به عنوان عنصري از فرايند آموزشي يادگيري تأكيد ميكنند، و اعتقاد دارند «سواد اطلاعاتي براي دسترسي و استفادة نقادانه از اطلاعات حياتي است، بهطوري كه هيچ دانشآموختهاي را نميتوان محك زد مگر آن كه باسواد اطلاعاتي باشد». در آفريقاي شمالي نيز «برنز» و «گِوِرز»2 ضمن تأييد ارتباط سواد اطلاعاتي و يادگيري تمامعمر، فعاليت قابل توجهي را به مقولة آموزش سواد اطلاعاتي در
دانشگاههاي خود اختصاص دادهاند (1999 ,Limberg ).در همين زمينه، حركت سريع
مؤسسههاي آموزش عالي از مدل دو قطبي آموزش رو در رو3 به مدلي كه «تدريس انعطافپذير»4 ناميده ميشود ، در واقع پاسخي است به تحولات عصر اطلاعات كه طيفي وسيع از فرصتهاي آموزشي را براي افراد بيشتري طلب ميكند (2003,Johnston & Webber ).
در اين ميان آموزش عالي به عنوان خاستگاه اصلي بسط فراگير و وسيع چنين
پديدهاي، با ايجاد دورهها و برنامههاي نظاممند سواد اطلاعاتي، از راههاي زير ايفاي نقش نموده است:
ـ پرورش فراگيران تمام عمر به عنوان مأموريت محوري مؤسسه هاي آموزش عالي و ديگر مؤسسههاي آموزشي، بازتاب فزايندهاي بر كيفيت رشتههاي تحصيلي داشته است.
ـ سواد اطلاعاتي، يادگيري را تا آن سوي مرزهاي كلاسهاي درس گسترش داده است و افراد را در فراگيري «خود راهبرانه» در تمام زمينهها پشتيباني ميكند.
ـ مؤسسههاي آموزشي با پرورش تفكر انتقادي و نيز با كمك به فراگيران در ايجاد چارچوبي براي فراگيري نحوة يادگيري، مبنايي را براي رشد مستمر در تمام زمينههاي شغلي فراهم ميآورند و شهرونداني را به جامعه عرضه ميدارند كه در تمام نقشها و
زمينههاي زندگي، آگاهانه عمل ميكنند.
ـ در نهايت، از ديگر ثمرات تعليم سواد اطلاعاتي در مؤسسههاي آموزشي، افزايش قابليت افراد در تصميمگيري استراتژيك است.
با توجه به اهميت و ضرورت فراگيري سواد اطلاعاتي در عصر اطلاعات و درك اين مهم توسط مجامع و جوامع مختلف در سراسر جهان، مدل ها و استانداردهايي توسط
سازمانهاي معتبر و افراد صاحبنظر براي آموزش اين توانمنديها مطرح شده است كه در ادامه به آنها پرداخته شده است.
مدلهاي سواد اطلاعاتي
مدل بروس
در زمينة سواد اطلاعاتي و باسواد اطلاعاتي شدن، مدل «بروس» مدلي است كه بيشترين ارجاعات به آن داده شده است. «بروس» با بهرهگيري از «روش پديدهنگاري»1 ، با مصاحبه هاي عميق و تمركز بر پرسشهاي كليدي به شناسايي هفت مسير مختلف آزمودن سواد اطلاعاتي با عنوان «وجوه هفتگانة سواد اطلاعاتي»2 پرداخته است. در واقع اين مدل به گونهاي نيست كه هر گروه از افراد را در وجهي خاص قرار دهد، بلكه هفت مسير متفاوت را براي تجربة سواد اطلاعاتي تبيين مي كند. اين وجوه هفتگانة سواد اطلاعاتي دربرگيرندة طيفي از مفاهيم، يعني «مفهوم فناوري اطلاعات» تا «مفهوم خِرد» هستند. اين مدل با اجزاي ارائهشده در جدول 1، به عنوان يك متن كليدي در پژوهشهاي مختلف اين حوزه مورد استناد قرار ميگيرد و از اهميت ويژهاي برخوردار است (2002,Webber & Johnston ).
[align=CENTER][size=large][font=arial narrow]وجوه
نوع نگاه به سواد اطلاعاتي
رده اولمفهوم فناوري اطلاعات بهرهگيري از فناوري اطلاعات براي ارزيابي اطلاعات و برقراري ارتباط رده دوم
مفهوم منابع اطلاعات يافتن اطلاعات موجود در منابع اطلاعات رده سوم
مفهوم فرايند اطلاعات اجراي يك فرايند رده چهارم
مفهوم كنترل اطلاعات كنترل اطلاعات رده پنجم
مفهوم ساختار دانش ساخت دانش شخصي مبتني بر حوزة جديد علاقه رده ششم
مفهوم گسترة دانش كار با دانش و چشماندازهاي شخصي كه با شيوهاي مانند راه كسب بينش و درك يك موضوع مطابقت دارد رده هفتم
مفهوم خِرد استفادة خردمندانه از اطلاعات به نفع ديگران [ با مشاركت در توليد دانش]
رويكرد حل مسئله اطلاعاتي شش مهارت بزرگ1
«رويكرد حل مسئلة اطلاعاتي شش مهارت بزرگ» مدل ديگري است كه استفادة وسيع و گسترده در آموزش مهارتهاي اطلاعاتي ايالات متحده را به خود اختصاص داده است. اين مدل كه «آيزنبرگ» و «بركوويتز»2 آن را ارائه كرده اند(2003 ,Johnstone & Webber ) رويكردي كلي به حل مسئلة اطلاعاتي دارد و شش گام اصلي را براي يادگيري عرضه مي كند. هر چند تقدم و تأخر اين مراحل ششگانه بسته به هر مورد جستجو ممكن است تغيير كند، ولي براي موفقيت در تحليل و حل موفق يك مسئله، پشت سر گذاشتن مراحلي كه ميآيد ضروري است:
تعريف مسئله. مسئله بايد با رويكردي اطلاعاتي تعريف شود؛ بدين مفهوم كه پيش از اقدام به تدوين راهبردهاي جستجوي اطلاعات، بايد مشخص شود كه نياز اطلاعاتي چيست و چه اطلاعاتي براي رفع آن بايد گردآوري شوند. «آيزنبرگ» و «بركوويتز» بر اين باورند كه اغلب افراد براي تعريف موضوع خود، زمان بسيار ناچيزي را صرف مي كنند و بيش از آن كه به تأمل در خصوص نوع اطلاعات مورد نياز خود بپردازند، غرق در راهبردهاي جستجوي اطلاعات (مرحله دوم) مي شوند؛ حال آن كه با تعريف روشن و درك مسئلة اطلاعاتي ميتوان به طرز شايستهتري به سمت راهحلها حركت نمود.
راهبردهاي جستجوي اطلاعات. پس از تبيين دقيق مسئلة اطلاعاتي، بايد دربارة تعيين مناسبترين منابع اطلاعاتي براي حل مسئلة مورد نظر تصميمگيري شود. پرسشي كه افراد بايد در اين مرحله به آن پاسخ گويند اين است كه: «بهترين منبع اطلاعاتي يا منابع اطلاعاتي براي يافتن اطلاعات مورد نظر كداماند؟» نه اين كه از خود بپرسند: «آيا ميتوانم اطلاعاتي دربارة موضوع مورد نظرم بيابم؟» آنان بايد تعيين كنند چه زماني كاوش در اينترنت مناسب است و چه زماني پرسش از يك استاد. در اين مدل منابع اطلاعات عبارتاند از: 1) سيستمهاي اطلاعاتي (كتابخانههاي دانشگاهي و عمومي)، 2) منابع انساني (متخصصان، اساتيد، و همكاران)، و 3) ديگر منابع (كتابخانة شخصي و رسانهها). در هنگام تعيين منبع اطلاعاتي مناسب جستجو، افراد بايد به ملاكهاي مختلف صحت، قابليت اعتماد، سهولت استفاده، دسترسپذيري، جامعيت، و اعتبار توجه كنند.
جايابي و دسترسي. با اجراي راهبرد جستجوي اطلاعات، جايابي و دسترسي به اطلاعات ميسر ميشود . جايابي و دسترسي با بهرهگيري از ابزارهاي دسترسي (پايگاههاي اطلاعات كتابشناختي و نمايهنامه هاي چاپي)، درك نظم مواد در كتابخانهها، بخشهاي گوناگون يك كتاب، و راهبردهاي جستجو در يك فهرست پيوسته سروكار دارند. كانون توجه برنامههاي متداول آموزش كتابخانهاي در دانشگاهها بر مهارتهاي جايابي و دسترسي است. اين برنامه ها مهارتهاي ويژهاي را آموزش مي دهند كه براي استفاده از ابزارهاي خاص دسترسي، مورد نياز هستند. نارسايي اين آموزشها در اين است كه دانشجويان از تفاوت كاربرد اين مهارتها در موقعيتهاي جديد آگاهي ندارند. به عنوان مثال يادگيري دستورالعمل هاي كاوش در پايگاههاي اطلاعات «آويد»1 ، براي كار با پايگاه هاي اطلاعات «سيلور پلاتر»2 قابل استفاده نيست، چرا كه شيوة كاوش در اين
پايگاهها با پايگاههاي قبلي متفاوت است.
كانون توجه در مدل «شش مهارت بزرگ» با تأكيد بر رويكرد حل مسئله، بر آموزش اين تفاوتها استوار است و پس از آمادهسازي و آموزش فرايند كلي حل مسئلة اطلاعاتي، به افراد آموزش داده ميشوند. به دليل كليبودن اين رويكرد، مهارتهايي كه آموزش داده ميشوند به آساني به موقعيتهاي تازه قابل انتقال هستند. در اين شيوه ابتدا كليات و مباحث مشترك پايگاههاي اطلاعات آموزش داده ميشوند. مثلاً آموخته ميشود كه اكثر پايگاههاي اطلاعات اين امكان را ميدهند كه با نام نويسنده به كاوش پرداخت و نام نويسنده را با سرعنوان موضوعي مشخصي تركيب كرد. سپس بر مهارتهاي ويژهاي كه براي كاوش در پايگاههاي اطلاعات خاص مانند «آويد» مورد نياز هستند، تأكيد ميشود ؛ به عنوان مثال براي جستجو بر اساس نويسنده بايد CTRL U تايپ شود. با آموزش رويكرد كلي حل مسئله، افراد به نحو مطلوبتري براي بهرهگيـري از منـابع اطلاعات تازه و منـحصر به فـرد، آماده ميشوند.
استفاده از اطلاعات. پس از يافتن اطلاعات مورد نياز، نوبت به بهرهگيري از اطلاعات مي رسد كه خود نيازمند مهارتهاي ويژهاي است. اين مهارتها كه عموماً با تعامل، گفتگو، خواندن، گوشدادن، بررسي، پرسش، و تأمل در خصوص اطلاعات سروكار دارند، تصميمگيري در خصوص انتخاب اقلام اطلاعاتي باارزش و استخراج مناسبترين اطلاعات را ميسر مي سازند. بر اين اساس افراد در اين مرحله بايد تصميم بگيرند كه چه چيزي باارزش است و از ميان آنها اطلاعات ضروري را استخراج نمايند.
تركيب. تركيب در واقع بهكارگيري تمام اطلاعات براي پرداختن به مسئلة تعريفشده، است و با بازسازي3 و بستهبندي مجدد اطلاعات در قالبي نو و متفاوت سروكار دارد. هر چند گاهي اوقات تركيب اطلاعات امري ساده است، ولي براي فعاليتهايي نظير نوشتن يك مقاله يا يك كتاب، تلفيق و ادغام اطلاعات يك مهارت عمده و اصلي تلقي ميشود؛ مهارتي كه با استخراج نكات مهم، سازماندهي مجدد، دستكاري و تلفيق اطلاعات سروكار دارد، و در پي اين مرحله است كه احتمالاً اطلاعات، به دانش تبديل ميشود.
ارزيابي. ارزيابي، آزمون و نقد فرايند حل مسئلة اطلاعاتي است و اثربخشي و كارآيي فرايند را تعيين مي كند. ارزيابي مشخص ميكند كه آيا اطلاعات يافتشده پاسخگوي مسئلة مورد نظر بوده يا خير؟ در اين مرحله، اين قبيل پرسشها مطرح مي شوند: آيا مسئلة اطلاعاتي حل شد؟ نياز اطلاعاتي برطرف شد؟ موقعيت مورد نظر تثبيت شد؟ در صورت منفي بودن پاسخ(ها)، فرايند شش مرحلهاي از سر گرفته ميشود.
ارزيابي با تأمل روي خودِ فرايند حل مسئلة اطلاعاتي همراه است. دانشجويان بايد از خود بپرسند: آيا فرايند حل مسئلة اطلاعاتي آنها مؤثر و كارآمد بوده؟ آيا زمان كافي صرف نمودهاند يا زمانِ صرفشده بيش از اندازة لازم بوده؟ كدام راهبردها مؤثرتر بوده و
كدامها تأثيركمتري داشتهاند؟ اين خودـ ارزيابي به آگاهي دانشجويان از نقاط قوت و
ضعفشان خواهد انجاميد و ميتواند آنها را در فرايندهاي آيندة حل مسئلة اطلاعاتي ياري كند.
مدل «كولثاو»
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...!