۲۵-۱۱-۹۹، ۰۷:۴۶ ق.ظ
فروغ جان! برخیز. تو برف را دوست داشتی. این هم برف..
روزنامه همشهری: ساعت ۴:۳۰ دقیقه بعد از ظهر دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ خودروی جیپ به شماره ۱۴۱۳ ط ۲۴ که از سمت قلهک به سمت دروس میرفت در چهارراه لقمانالدوله ادهم دروس چهارراه مرودشت با یک استیشن به شماره ۱۴۲۸ ط ۱۹ متعلق به یک مدرسه خصوصی تصادف کرد.
در اثر این تصادف راننده خودروی جیپ که زنی جوان بود سعی کرد، به ماشین مدرسه نخورد، اما منحرف شده و به سمت پیادهرو رفت و به ساختمان شماره ۲۲ اصابت کرد و از حرکت ایستاد. اما شدت تصادف آن قدر بود که زمانی که به سمت پیادهرو میرفت در ماشین باز و خانم راننده از ماشین به بیرون پرت شد و سرش به جدول کنار جوی اصابت کرد. غلامحسین کامیابی راننده استیشن به سرعت بالایسر راننده آمد. چهره او را جایی دیدهبود. فردا که روزنامهها نوشتند، تازه فهمید با چهکسی تصادف کرده است؛ «فروغ فرخزاد شاعره معروف در اثر تصادف درگذشت.»
اینکه آن روز سرد ابری ۲۴ بهمنماه ۱۳۴۵ در چهارراه لقمانالدوله چه اتفاقی افتاد و چطور شد که فروغ فرخزاد، شاعر، منتقد و کارگردان و بازیگر ۳۲ساله با سرعت به سمت مرگ رفت، بعد از ۵۴ سال رازی نیمهآشکار است که کمتر کسی آن را کشف کرده است؛ رازی شبیه زندگی پرپیچوخم شاعری که قواعد مرسوم شاعران زن را برهم زد و از زنانـ ـگی نوشت؛ شاعری که نه فقط «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» که پری دریایی کوچکی بود که دلش را در یک نیلبک چوبین مینواخت و نمیخواست مانند عروسک در میان تور باشد.شاعر زنی که مثل هیچکس نبود.
در اثر این تصادف راننده خودروی جیپ که زنی جوان بود سعی کرد، به ماشین مدرسه نخورد، اما منحرف شده و به سمت پیادهرو رفت و به ساختمان شماره ۲۲ اصابت کرد و از حرکت ایستاد. اما شدت تصادف آن قدر بود که زمانی که به سمت پیادهرو میرفت در ماشین باز و خانم راننده از ماشین به بیرون پرت شد و سرش به جدول کنار جوی اصابت کرد. غلامحسین کامیابی راننده استیشن به سرعت بالایسر راننده آمد. چهره او را جایی دیدهبود. فردا که روزنامهها نوشتند، تازه فهمید با چهکسی تصادف کرده است؛ «فروغ فرخزاد شاعره معروف در اثر تصادف درگذشت.»
اینکه آن روز سرد ابری ۲۴ بهمنماه ۱۳۴۵ در چهارراه لقمانالدوله چه اتفاقی افتاد و چطور شد که فروغ فرخزاد، شاعر، منتقد و کارگردان و بازیگر ۳۲ساله با سرعت به سمت مرگ رفت، بعد از ۵۴ سال رازی نیمهآشکار است که کمتر کسی آن را کشف کرده است؛ رازی شبیه زندگی پرپیچوخم شاعری که قواعد مرسوم شاعران زن را برهم زد و از زنانـ ـگی نوشت؛ شاعری که نه فقط «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» که پری دریایی کوچکی بود که دلش را در یک نیلبک چوبین مینواخت و نمیخواست مانند عروسک در میان تور باشد.شاعر زنی که مثل هیچکس نبود.
از یهـ جاییـ بهـ بعدـ اگر نریـ خـــــری !